آشنای همیشه قلبم… ای امامی که با هرم اشکها آشنایی و راز دلتنگیهای نفس گیر را خوب میدانی ، ای کسی که دستهای اجابت را می فشاری و با قلقله نیازها در صحن و سرایت کسی را ناامید از درگاهت نمی رانی ، ای که هربار پایمان لغزید و دوباره به سویت آمدیم باز زیر سایه ات جا داشتیم ، ای امامی که لا به لای مناجاتها مشهودی و ناخوشی احوال را مرهمی، ای که بیقراریهای بی تاب کننده را درمانی، کلمه به کلمه ، حرف به حرف ، چکه چکه می باری بر دست نوشته هایم و من یاد می گیرم وقتی تلخ و کلافه و خسته ام برای رهایی از این همه دغدغه ” تو” را طوری طواف کنم که تعبیر عاشقانه های با تو بودن در وجودم جان بگیرد.