سیاست امام، همان سیاست پیامبر اکرم است. گاهى مقتضاى رأفت و عدالت و گستردن عدالت بر جامعه این است که دشمنان لجوج و اعداد لدود که هرگز و به هیچ وجه با حکومت حضرت مهدى کنار نمىآیند
پیشگفتار:
برخی، در مورد قتل و کشتار در دوران ظهور، افراط میکنند و از امام زمان (علیهالسلام) و یاراناش، چهرهای خشن ارائه میدهند. آنان، به روایاتی استدلال میکنند که در آنها، اشاره به کشته شدن دو سوم مردم، (از هر نه نفر، هفت نفر، از هر هفت نفر، پنج نفر) و یا این که بیشتر مردم کشته میشوند و از کشته ها، پشته ساخته میشود و جوی خون جاری میگردد و… دارند.
برخی دیگر، تفریط میکنند و میگویند، حتّی به مقدار محجمه (مقدار خون در ظرف حجامت) خونریزی نمیشود و…در این نوشتار، به نقد و بررسی روایی و دلالی احادیث مربوطه میپردازیم تا افراط و تفریط بودن اندیشههای موجود مشخّص گردند. نکاتی که قابل تأمل است، اینها است:
الف) قتل و کشتار، قبل از ظهور است و یا بعد از آن؟
ب) شیوهی رفتار امام با دشمنان چهگونه خواهد بود؟
ج) حجم کشتار و اعدام و خونریزیها چه مقدار است؟
د) مقتولان، چه کسانی هستند؟
ه) روایاتی که ناظر بر این موضوع است، آیا به نحو موجبهی کلیّه است یا به نحو موجبهی جزئیّه؟
اخباری که در آنها، کشتار در حجم وسیعی مطرح شدهاند، بر دو قسم است: الف) یک سری از آنها، مربوط به ملاحم و فتن قبل از ظهور است و هیچ ربطی به دوران ظهور ندارد و تنها ناظر به اوضاع ناسامان جهان در پیش از ظهور دارد. این دسته، بیشتر از مراسیل عامه است. اگر تعدادی از آنها هم جزء مسانید باشد، هیچ گونه ارتباطی با بحث ما، یعنی قبلها در دوران حکومت امام مهدی (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) ندارد.
ب) یک سری از آنها، مربوط به هنگامهی ظهور و حکومت امام زمان (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) است. این نوع روایات، نیز دو گونهاند:
۱- روایاتی که از طریق عامه و از نبویّات است و بیشتر آنها، مشکل سندی دارند، به طوری که بعضی از آنها، مرسل. و برخی از آنها، به پیامبر اکرم (صلیاللّهوعلیهوآلهسلم) منتهی نمیشوند. بلکه از فرادی مانند کعب الاحبار که در زمان ان حضرت مسلمان نشده بود، نقل شده است.
عمدهی این از روایات، از اسرائیلیات است که با اَغراض مختلفی وارد کتابهای روایی شده است. عالمانی از اهل تسنّن، مانند ابن کثیر، وقتی به روایات نقل شده از امثال کعب الاحبار میرسد، میگوید: ((خدا، ما را ازایل همه اخبار دروغی که وارد تفسیرها و کتابهای روایی و… کردهاند، بی نیاز کند(۱)…)).
۲- روایاتی که از طُرق اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده و یا در کتابهای شیعه ذکر گردیده است. در این کتابها، اخبار منقول از حضرات معصوم (علیهم السلام) و بعض دیگر که نقل شده، به اهل بیت (علیهم السلام) منتهی نمیشود. مانند اخبار معمرین که شیخ صدوق در کتاب کمالالدین از اهل تسنّن نقل کرده است.
اندیشهی تفریطی در کشتار به هنگام ظهور
گروهی بر آناند که امام زمان به هنگام ظهور، از طریق ولایت و تصرّف تکوینی، همهی خلایق را مطیع و مسخّر میکند و کارها را با اعجاز و غیرعادی انجام میدهد. لذا کشتار و اعدام، خیلی اندک خواهد بود. برای روشن شدن مطلب و دریافت پاسخ، به احادیثی از امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) متمسک میشویم.
حدیث ۱ -… عَن بشیر بنِ أبی أراکَةَ النَّبالِ – ولفظ الحدیث علی روایةِ ابنِ عُقْدَةَ قالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدنَیةَ إِنْتَهَیْتُ إلی مَنزِلَ أبی جعفرِ الباقِر (علیهالسلام)… قُلتُ: (إنَّهُمْ) یَقولونَ: إنَّهُ إذا کان ذالِکَ اسْتَقامَتْ لَهُ الْأُمُورُ فَلا یُهْریقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ. فَقالَ: ((کَلَّا! والذَّی نَفسی بِیَدِهِ! حَتَّی نَمْسَحَ وَأنُتم العَرَقَ والعَلَقَ.)). وَأوْمَأَبِیَدِهِ إلی جَبْهَتِهِ(۲)؛
بشیر بن ابی اراکه بنّال – لفظ حدیث به روایت ابن عقده است – گوید: هنگامی که به مدینه وارد شدم، به طرف منزل ابو جعفر امام باقر (علیهالسلام) رفتم… گفتم: [آنان (مرحبه)] میگویند، هنگامی که آن امر (قیام قائم(عج)) روی دهد، همهی کارها برای او درست و استوار میگردد و به اندازهی یک ظرف حجامت هم خون نمیریزد. پس فرمود: ((هرگز چنین نیست!
سوگند به آن که جانام به دست او است! کار به آنجا میانجامد که ما و شما، عرق و خون بسته شده را پاک خواهیم کرد. (کنایه از سختیها و دشواریهای جنگ و درگیری است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخمهای خونین میشود.)در این هنگام، ایشان، با دست خود، به پیشانیشان اشاره فرمودند. (کنایه از برطرف کردن عرق جبین است.)
حدیث ۲ -… عن موسی بن بَکرٍ الواسِطیِّ، عن بشَیرِ النَّبَّال، قال: ((قَدِمْتَ المَدْینة)) وَذَکَر مِثلُ الحدیثِ الْمُتَقَدِّمِ، إلاَّ أنَّهُ قالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدینَةَ قُلتُ لَأبی جعفر (علیهالسلام): إنَّهُم یَقُولوُنَ: إِنَّ المهدیَّ لَوْقامَ لَاسْتَقامَتْ لَهُ الْاُمُورُ عَفْواً، وَلا یُهْویقُ مُحِجَمَة دَمٍ. فقالَ: ((کَلاَّ! وَالذَّی نَفْسی بِیَدِه! لَوْ اِسْتَقامَتْ لَأحَدٍ عَفواً لَاسْتَقامَتْ لِرَسولِ اللَّهِ (صلیاللّهوعلیهوآلهسلم) حینَ أُدْمِیَتْ رُباعِیتُهُ وَشُجَّ فی وَجْهِهِ! کَلَّا! وَالَّذی نَفسْی بِیَدِهِ! حَتَّی نَمْسَحَ نَحنُ وَأنْتُم العَرَقَ وَالْعَلَقَ(۳).)). ثُمَّ مسَحَ جَبْهتهُ.(۴)
از موسی به جعفر بن بکر واسطی. از بشیر نبَّال. گفت: ((به مدینه رسیدم)) و همانند حدیث قبلی را ذکر کرد، جز این که گوید: هنگامی که به مدینه رسیدم. به ابوجعفر (امام باقر (علیهالسلام)) گفتم: آنان [مرجئه] میگویند: همانا، اگر مهدی (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) قیام کند، همهی کارها به خودی خود. برای او درست و برقرار میشود و به اندازهی یک ظرف حجامتی خون نمیریزد.
پس فرمود: ((هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانام در دست او است! اگر کارها، خود به خود، برای کسی هموار میشد، مسلّماً، برای رسول خدا (صلیاللّهوعلیهوآلهسلم) در زمانی که داندنهای پیشین آن حضرت شکست و صورتاش زخمی شد، درست و برقرار میگردید! هرگز چنین نیست! سوگند به آن که جانام به دست او است! ((کار، به آنجا میانجامد که) ما و شما، عرق و خون بسته شده را پاک کنیم.)). سپس پیشانی خود را پاک کرد.
حدیث ۳ -… عن المفضّل بن عمر، قال: سَمتِعتُ أبا عبدِاللّهِ، وقَد ذُکِرَ القائمُ (علیهالسلام) فقلت: ((إنّی لَأَرجُو أن یَکونَ أمرُهُ فی سُهُولَةٍ.)). فقال: ((لایَکُونُ ذالِکَ حَتَّی تَمْسَحُو العَلَقَ و الْعَرَقَ.)).(۵) مفضل بن عمر گوید: در حضور امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که از حضرت قائم (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) یاد شد. پس عرض کردم: ((همانا امیدوارم کار ایشان به آسانی صورت پذیرد.)). فرمود: ((آن امر صورت نمیپذیرد تا این که عرق و خون بسته شده را برطرف سازید.)).
در سه حدیث مذکور ملاحظه میکنیم، آن طور نیست که تمامی کارها در زمان قیام قائم (علیهالسلام)، به خودی خود و با اعجاز و تصرّفات تکوین صورت نمیپذیرد، هر چند در ولایت تکوینی و تصرف تکوینی حضرت مهدی و سایر امامان طاهر، هیچگونه تردیدی نیست. بلکه کار، دشوارتر از آن چیزی است که امثال مرجئه معتقدند.
با، مطابق روایات متعدد، نمیتوانیم ادعا کنیم که در هنگام ظهور، هیچ قتل و کشتاری رخ نمیدهد؛ زیرا، در آن دوران، بحث از انتقام، اجرای حدود الهی و اقامهی حکومت عدل جهانی است و مسلماً، این امر عظیم. بدون برطرف کردن خارها و سنگهای سر راه آن حضرت، میّسر و محقق نمیشود.
از طرفی، تاریخ گواه است که پیامبر اکرم (صلیاللّهوعلیهوآلهسلم) و امامان طاهر (علیهمالسلام) سعی داشتهاند، امور را به طور عادی و در مسیر طبیعی انجام دهند، لذا میبیینم، دندانهای پیشین حضرت رسول اکرم (صلیاللّهوعلیهوآلهسلم) در جنگ میشکند و زخمهایی در جنگ احد و…(۶) بر ایشان وارد میشود و امیرالمومنین (علیهالسّلام) نیز در جنگ احد. نود زخم بر میدارد و…(۷)
البته آن حضرت و عترت طاهراش، مخصوصاً، حضرت بقیه اللّه الاعظم (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) قدرت بر انجام دادن تصرّفات تکوینی را دارند و همواره معجزات و امدادهای غیبی و الهی، به آن حضرات و نیز مؤمنان مخلص و ایثارگر و حتّی مستضعفان بوده و خواهد بود. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: ((خداوند، حضرت قائم (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) را به سه لشکر یاری میدهد:
فرشتگان؛ مؤمنان؛ رعب (ترس انداختن در دل دشمن)”(۸)نیز حضرت (علیهالسلام) میفریاید: ((… خداوند، حضرت مهدی (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) را با فرشتگان و جنّ و شیعیان مخلص، یاری میکند.))(۹)به هر حال، لزومی ندارد که ادعا کنیم امام زمان (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف) تمام کارهایشان را از طریق غیرعادی و به صورت اعجاز انجام میدهد و بنابراین، هیچ خونی ریخته نخواهد شد.
اندیشهی افراطی در کشتار به هنگام ظهور
در احادیثی که از طریق عامّه رسیده است، خونریزیهای خیلی زیاد و وحشتناک ذکر شده است. اینک، به نقد بررسی یکی از آنها میپردازیم.یوسف بن یحیی مقّدسی شافعی در کتاب عقدالدرر روایت مرسلهای را از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دربارهی حوادث رم(رومیه)(۱۰) نقل میکند و میگوید:… فَیُکَبِّرُ الْمُسْلِمُونَ ثَلاثَ تَکبیراتٍ، فَتَکونُ کَالرَّملةِ عَلی نشزٍ، فَیَدْخُلُونُهَا، فَیَقتُلُونَ بِها خَمْسَمِئَةِ ألفِ مُقاتِلٍ، و یَقْتَسِمُونَ الأموالَ، حتّی یَکُونَ النَّاسِ فی الْفَیءِ شَیئاً واحِداً، لِکُلِّ إِنسانٍ مِنْهُم مِئَةُ ألفِ دینارٍ، وَ مِئَةُ رَأسٍ، ما بَیْنَ جارِیَةٍ وَغُلامٍ)).(۱۱)
پس مسلمانان، سه تکبیر میگویند و مانند ریگ و شنهای روانی که از بلندیها فرو میریزند، داخل [روم ]میشوند و در آنجا، پانصد هزار جنگجو را میکشند و غنائم و اموال را به طور مساوی تقسیم میکنند، و به هر یک از آنان، صد هزار دینار و صد کنیز و یا غلام میرسد…
این روایت. مرسل است و مشکل سندی دارد و از نظر محتوا نیز قابل اعتماد نیست. پیدا است که جاعلان این گونه احادیث، در خدمت حکومتهای جائر بودهاند و به جهت توجیه پارهای جنگهای پس از پیامبر اکرم (صلیاللّهوعلیهوآلهسلم) و قتلعامها و کشتارهای وسیعی که در آن صورت گرفت، این چنین مجعولاتی را وارد کتابهای روایی کردهاند. مانند روایتی که به امام علی (علیهالسّلام) نسبت دادهاند که آن حضرت فرمود:… فیقتل من الروم حتی یتغیّرَ ماءُ الفرات بالدم.(۱۲) یعنی آنقدر از رومیان را به قبل میرساند که آب فرات به خون تغییر میکند!
ابن کثیر، در بارهی جنگ قادسیه میگوید:انهزم الفرس ولحقهم المسلمون… فقتل المسلمون بکمالهم و کانوار ثلاثین الفأ. وقتل فی المعرکة عشرة الاف و قتلوا قبل ذالک قریباً من ذالک(۱۳)؛ لشکر ایرانیان، منهزم شد و فرار کردند. مسلمانان، به تعقیب آنان پرداخته و تمامی فرارایان را که سیهزار نفر بودند، به قتل رساندند. در جنگ سیزده هزار نفر آنان را گشته بودند. همین عدد را نیز قبل از آن گشته بودند…
وقتی به کتابهای تاریخی که در آنها فتوحات را نوشتهاند، مانند البدء و التاریخ و النهایه و… مراجعه میکنیم. میبیینم که، فرماندهان و زیردستانشان، جنایات زیادی را مرتکب شدهاند.روایاتی که میگوید، از هر نه نفر هفت نفر و یا از هر هفت نفر، پنج نفر و یا دو ثلث مردم کشته میشوند، به جنگهای قبل از ظهور، نظر دارند و نه زمان ظهور.
از طرفی، اختلاف در تعداد مقتولان نیز علّتهای گوناگونی میتواند داشته باشد که از جملهی آنها، ممکن است تفاوت مناطق و محورهای درگیری و یا مراحل مختلف جنگ باشد.با توجّه به احادیث زیر و امعان نظر در دلالت آنها، به این واقعیت پی میبریم که جهان، اندکی پیش از ظهور، دچار جنگهای خونین خواهد بود.
حدیث ۱- عن أبی بصیر ومحمّد بن مسلم، قالا: سمعنا أبا عبداللَّه (علیهالسلام) یقول: ((لا یَکونُ هذا الأمرُ حتَّی یَذهَبَ ثُلثُ النّاسِ.))، فَقیلَ لَهُ: ((إذا ذَهَبَ ثُلثُ النَّاسِ فَما یَبقی؟)) فقال، (علیهالسّلام): ((أما تَرضَوْنَ أنْ تَکونُوا الثُّلثَ الْباقی؟(۱۴)))؛ ابوبصیر و محمّد بن سلم گویند: از امام صادق (علیهالسلام) شنیدیم که میفرمود: ((این امر واقع نمیشود تا این که دو سوم مردم از بین بروند.)). پس به حضرتاش عرض شد: ((اگر دوسوم مردم از بین بروند. چه کسی باقی میماند؟)). پس فرمود: ((آیا راضی و خرسند نمیشوید که از یک سوم باقیمانده باشید؟)).
حدیث ۲-… عن زرارةٍ، قال: قلت لأبی عبدالله (علیهالسلام): ((النِّداءُ حقٌّ؟)). قال: إی؛ وَاللّهِ حَتَّی یَسْمَعُهُ کلّ قَوْمٍ بِلِسانهم.)). وقال، علیه السّلامُ: ((لا یَکُونَ هذَا الأمرُ حَتَّی یَذْهَبَ تِسْعَةُ أعشارِ النَّاسِ.))(۱۵)؛ زراره گوید: به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: ((ایا ندای آسمانی حقیقت دارد؟)). فرمود: ((بلی؛ به خدا قسم! چنان است که هر قومی با زبان خودشان، آن را میشنوند.)) آن حضرت فرمود: ((این امر محقّق نمیشود تا این که نُه دهم مردم از میان بروند.)).
حدیث ۳-… عن سلیمان بن خالد، قال: سمعتُ أَبا عَبدِاللّهِ (علیهالسلام) یَقُولَ: ((قُدَّامُ القائِمِ مَوْتَتانِ: مَوْتٌ أَحْمَر وَ مَوْتٌ أبْیَضُ، حَتَّی یَذْهَبَ مِنْ کُلِّ سَبْعَةٍ خَمْسَةٌ. اَلْمَوْتُ الأحْمَرُ، السّیف؛ والمَوْتُ الأَبْیَضُ، الطاعُونُ.))(۱۶)؛…سلیمان بن خالد گوید: از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: ((قبل از قیام قائم (عجّلاللّهتعالیفرجالشریف)، دو نوع مرگ و میر رخ میدهد: مرگ سرخ و مرگ سپید. تا این که از هر هفت نفر، پنج نفرشان از بین بروند. مرگ سرخ با شمشیر، مرگ سفید، با طاعون است.))
با ملاحظهی این احادیث و احادیث دیگر، معلوم و مبرهن میشود که حجم وسیعی از مرگ و میرها و خون ریزیها، مربوط به دوران پیش از قیام امام عصر، (علیهالسّلام)، و قبل از ندای آسمانی است. بنا به روایت یونس بن رِباط که میگوید:سَمِعْتُ أبا عبداللّه (علیهالسّلام) یقول: ((اِنَّ أهلَ الحَقِّ لَمْ یَزالوا مُنذُ کانُوا فی شِدَّةٍ. أما إِنَّ ذاکَ إلی مُدَّةٍ قَریبَةٍ وَعافِیَةٍ طویلَةٍ(۱۷)؛
از اباعبدالله (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: ((همانا، اهل حقّ، از هنگامی که در شدّت و سختی بودهاند، پیوسته در آن حال خواهند بود (سختی با آنان همراه است). و همانا بدانید که پایان آن سختیها، نزدیک و عافیتاش طولانی است.)).بالاخره درنومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است که اِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً فانَّ مع العُسر یسرا.
خلاصه این که یک دسته از روایات در مورد خونریزیها، مربوط به دوران قبل از ظهور است و یک دسته از خبار، از مجهولات و از اسرائیلیات است که با هدف و انگیزههای مختلفی. مانند خدشهدار کردن چهره نهضت جهانی و حکومت حضرت مهدی.. و یا توجیه گشتارها در فتوحات و…، وارد کتابهای روایی شده است.نیز یکسری از آنها، مرسله و مرفوعه است و مشکل سندی دارد، مرفوعهی فضل بن شاذان از امام صادق (علیهالسلام) از این قبیل است:
یقتُلُ القائِمُ (علیهالسلام) حَتَّی یَبلُغَ السُّوقَ، قالَ: فیقولُ لَهُ رجلٌ مِنْ وُلد أبیهِ: ((إنَّکَ لَتَجْفِلُ النَّاسَ إجفالَ النَّعَم! فَبِعَهدٍ مِن رسولِ اللّهِ (صلیاللهوعلیهوالهوسلم) أو بِماذا؟)) قالَ: ((وَلَیسَ فی النَّاسِ رَجُلٌ أَشدُّ بَأساً.)). فَیَقُومُ إلیهِ رجُلٌ مِنَ المَوالی فَیَقوُلٌ لَهُ: ((لَتَسْکُتَنُّ أَوْلَأَضْرِبَنَّ عُنُقَکَ.)). فَعِنْدَ ذالکَ یُخرِجُ القائمُ (علیهالسلام) عَهْداً مِن رَسُولِ اللّهِ (صلیاللهوعلیهوالهوسلم)(۱۸)؛ حضرت قائم (عجّلاللّهتعالیفرجالشریف) آن قدر از انسانها میکشد تا ساق پا را خون فرا میگیرد.
شخصی از فرزندان پدرش(۱۹) به حضرت اعتراض شدید میکند و یم گوید: ((مردم را از خود دور میکنی، هم چنان که گلّه و گوسفندان را رم میدهند! آیا این روش، طبق دستور رسول خدا، است؟ به چه دلیلی این چنین رفتار میکنی؟)). یکی از یاران حضرت، از جای برمی خیزد و میگوید: ((سکوت میکنی یا گردانات را بزنم؟)). حضرت، عهد و پیمانی را که از رسول خدا (صلیاللهوعلیهوالهوسلم)، همراه دارد، بیرون میآورد و ارائه میکند.
البته، همچنان که در ابتدا و حدیث ذکر شد، این حدیث، مرفوعه است و مشکل سندی دارد و از طرفی محتوا و دلالتاش، ناقص و باتمام است؛ زیرا، سوق، هم ساق پا را گفتهاند و هم ممکن است نام شهر یا محلی باشد، محلّی همانند سوق الأهواز، (نام اهواز فعلی) سوق حَکَمَة (نام یکی از مناطق اطراف کوفه)، سوق اسد (در اطرف کوفه)، سوق الثلاثاء (منطقهای در بغداد قبل از ساخته شدن شهر)(۲۰)،… بنابراین نمیتوانیم بگوئیم، ((حتّی یبلغ السوق)) به معنای رسیدن خون به ساق پا است، خصوصاً، با توجه به اینکه در حدیث مذکور، صبحت از خون به میان نیامده است، بلکه چنین به نظر میرسد که ((سوق))، به معنای ((رسیدن به محل و مکانی)) باشد.
البته، ما، طبق روایات صحیح، جنگ و خونریزیها، اعدامها و انتقام از ظالمان را در عصر ظهور میپذیریم، لکن نه به این اندازهها ((روایاتی از اهل بیت (علیهمالسلام) موجود است که تعداد قتلها و مشخّصات فردی و گروهی مقتولان، در آنها مشخّص شده است. و در ذیل بعد از نگرش به شیوهی رفتار حضرت مهدی(عج) با دشمنان و معاندین به معرفی آنان میپردازیم.
شیوهی رفتار امام (علیهالسّلام) با دشمنان
ستمگران و زورمداران و زراندوزان، در همهی نقاط عالم، بر ملّتهای مظلوم و مستضعف سیطره داشتهاند و دارند و فرهنگ سازی کردهاند. در این میان، جامعهی اسلامی، خسارتهای بیشماری را متحمّل شده، به طوری که دشمنان اسلام، از آغاز رسالت نبیّ مکرّم اسلام، (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم)، همواره، در ایذاء و اذیّت آن حضرت و پیروانش بودهاند. بالاخره آن حضرت پس از تحمّل مشقتهای فراوان توانست مسلمانان را از تاریکیها به سوی روشنایی راهنمایی و سوق دهد.
و حکومت اسلامی را بر قرار نماید. مع الاسف طولی نکشید که در هنگامهی رحلت و بعد از آن، به گفتهی امام غزالی ریاست طلبان و منافقان با حیلههای مختلف و فریب دادن مسلمانان، صاحب غدیر را که منصوب از طرف خداوند حکیم بود و همگی به ولایتاش تبریک و بخٍ، بخٍ یا علی گفته بودند، کنار گذاشته و بر اریکهی قدرت و سیاست سوار شدند و نطفهی فاجعه و جنایات هولناک در جامعهی اسلامی کاشته شد منعقد گردید.
مولای متقیان، امیرمؤمنان، منصوب خدا، برادر رسول خدا (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) اولین مسلمان در میان مردان، فاتح خیبر و جانشین بی واسطهی رسول خدا (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) را با آن همه مناقب خانه نشین کرد و یگانه دختر جوان ریحانهی آن حضرت، در اندک زمانی پس از رحلت پدر بزرگوارش، نه تنها از طرف منافقان و ریاست طلبان، مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، بلکه به طور وحشیانهای بین دیوار و در فشار داده شده و محسناش سقط میشود و در نهایت پس از ۷۵ روز بعد از رحلت پدر، دنیا را با دلی آزرده و جراحاتی بسیار وداع میکند.
پس از آن حرمت شکنی دردناک، فاجعهها وحشتناک و وحشتناکتر میشود و اهل بیت (علیهمالسّلام) و پیروانشان در روزگار ستم و فشار به سر برده و یکی پس از دیگری مظلومانه به شهادت نائل میگردند و در روز عاشورا فاجعه به اوج رسیده و اهل بیت پیامبر اکرم (صلّیاللّهُعلیهوآلهوسلّم) و شیعیان مخلصشان از طفل شیرخوار تا پیر هفتاد سال مورد هجوم واقع میشوند به طوری که روح و عواطف انسانی با شنیدن آن همه وحشیگریها جریحه دار میگردد.
این ستمگریها ادامه دارد تا قیام قائم آل محمد(عج) و هر روز با رنگهای مختلفی جلوهگری نموده و فاجعهای وحشتناک رخ میدهد. و ظلم و فساد در عالم فراگیر میگردد.یقیناً، پیش از ظهور و مقارن با آن، بر دنیا، ستمگران خونریزی حاکماند که از هیچ جنایتی فرو نمیگذارند.
حال، امامی که قیام میکند، در برابر این همه کجرویها و بیدادگیریها، چه گونه برخورد کند،تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟ بی تردید، گروههای معاندی که دستشان به خون بشریّت آلوده گردیده است و حق مردم را غصب کردهاند و یا پست و مقامشان به خطر افتاده، در مقابل حرکت اصلاحگرانه و نهضت امام، ایستادگی میکنند. بنابراین، امامی که قیام میکند و مأموریّت تشکیل حکومت جهانی اسلام را دارد، باید برای برطرف کردن موانع نقشه و برنامه داشته باشد. در این جا، مروری به این برنامهها خواهیم داشت.
تربیّت سپاهیان و تدارک مقدّمات جنگ
امام عصر (عجّلاللّهتعالیفرجالشریف) برای انتقام و خونخواهی از دشمنان اسلام و به ثمر رساندن انقلاب جهانی و اجرای حدود الهی و برقراری حکومت عدل جهانی، ناگزیر از جنگ خواهد بود و در مقابلاش، دشمنان دندان مسلح و کجاندیشان دینانگر، با در دست داشتن امکانات گسترده و چرخههای اقتصادی جهان برخورداری از فنآوری پیشرفته و سازماندهی ارتشهای قدرتمند، پرچم مخالفت بر میدارند و مانع مسیر اصلاحگرانهی امام میشوند.
لذا قبل از قیام، جنگاوران دریا دل و دستیارانی توانمند و کارآمد، به هدایت خاص و عام آن حضرت، تربیّت میشوند و تعداد آنان، در بعضی از روایات، سیصد و سیزده نفر و در برخی، ده هزار نفر و در تعدادی از آنها، صدهزار نفر و… ذکر شده است.
تجهیزات جنگی و وسیلهی دفاعی
تجهیزات آنان، طبق روایتی از امام صادق (علیهالسلام)، شمشیرهایی از آهن امّا نه این آهن شناخته شده است (لهم سیوف من حدید غیر هذا الحدید) که اگر یکی از آنان، با شمشیر خود، بر کوهی ضربه زند، آن را دو نیم میکند… ))(۲۱). وسیلهی دفاعی آنان، طبق روایتی از امام صادق (علیهالسلام) به گونهای است که ((اسلحهی دشمن هرگز، بر آنان کارگر نیست.))(۲۲)
قاطعیّت امام در رویارویی با دشمنان
امام علی (علیهالسلام) میفرماید: ((لایُقیمُ أَمَر اللَّهِ سُبحانَهُ إلاَّ مَنْ لایُصانِعُ، وَلایُضارِعُ، وَلایَتَّبِعُ الْمَطامِعَ(۲۳)))؛ فرمان خداوند سبحان را برپا ندارد، مگر کسی که در اجرای دستور الهی، مدارا نکند و سازشکار نباشد و پیرو طمعها و آرزوها نگردد.)).
حضرت مهدی (عجّلاللّهتعالیفرجالشریف) نیز قیام به اقامهی حدود و فرمان الهی میکند و در برخورد با دشمنان از یک نوع مجازات استفاده نمیکند، بلکه نسبت به جرم اشخاص و گروهها مجازات متناسب با آن را اجرا میکند و برخی از آنان را در جنگ نابود میسازد و حتّی فراریان و زخمیان آنان را نیز تعقیب میکند و گروهی را اعدام گروهی را تبعید و دست برخی را قطع میکند و… به فرمایش امام باقر (علیهالسلام): ((… یَقُومُ القائِمُ… وَ لا تَأخُذُهُ فِی اللَّهِ لَومَةُ لائِمٍ…(۲۴))) قائم، قیام میکند… و در اجرای احکام الهی، از ملامت هیچ ملامت کنندهای بیم نمیکند.
بنابراین، به آن حضرت، ((نقمت و عذاب کنندهی مجرمان و دشمنان)) لقب دادهاند. از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده که فرمود: ((إذا تَمَنَّی أَحَدُکُمْ اَلْقائِمَ فَلْیَتَمَنَّهُ فِی عافِیَةٍ؛ فإنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً، صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، رَحمَةً وَیَبْعَثُ القائِمَ نِقْمَةً(۲۵)؛ هنگامی که یکی از شما، ظهور قائم را آرزو و تمنّا بکند (که در رکاباش باشد)، پس باید آرزو کند که در عافیت و تندرستی باشد؛ زیرا، خداوند، حضرت محمد (علیهالسلام) را (برای خلائق) رحمت فرستاد و حضرت قائم (عجّلاللّهتعالیفرجالشریف) را عذاب و نقمت میفرستد.)).
امام صادق (علیهالسلام)، دلیل ملقّب شدن حضرت مهدی (عجّلاللّهتعالیفرجالشریف) به لقب ((نقمت)) را چنین بیان میدارد:… فَنِتَمُّ حُجَّةَ اللَّهِ عَلَی الْخَلْقِ حتَّی لایَبقی أحدٌ عَلَی الْأرْضِ لَمْ یَبْلُغ إلَیهِ الدینُ وَالعِلمُ، ثُمَّ یَظْهَرُ القائِمُ (علیهالسلام) وَ یَسیرُ (وَیَصیرُ) سَبَباً لِنِقْمَةِ اللَّهِ وَسَخطِهِ عَلَی العِبادِ؛ لِأنَّ اللَّهَ لایَنْتَقِمُ مِنَ العِبادِ إلاّ بَعدَ إنکارِهِمْ حُجَّةً؛(۲۶)
پس ما، بر خلق خدا، اتمام محبّت میکنیم تا این که همگان، نسبت به دین، شناخت پیدا کنند بر روی زمین، کسی باقی نماند که دین به او ابلاغ نشده باشد. سپس (در آن هنگام) حضرت قائم (علیهالسلام)، ظهور میکند و سبب نقمت خدا و خشم و غضب او بر بندگان میگردد؛ زیرا، خداوند، از بندگاناش انتقام نمیگیرد، مگر بعد از آن که حجتاش را انکار کنند.
سپس معلوم میشود آنانکه مورد غضب امام عصر (علیهالسلام) قرار میگیرند، همان کسانی هستند که حجّت بر آنان تمام شده است، ولی آنان حجّت خدا را نمیپیذیرند و سخت انکار میکنند.محمّدبن مسلم، ضمن حدیثی از امام باقر (علیهالسلام) نقل میکند که آن حضرت میفرماید: ((… أَمَّا شَبَهُهُ مِنْ جَدِّهِ المُصْطَفی (صلیاللهوعلیهوالهوسلم) فَخُرُ وجهُ بِالسَّیْفِ وَقَتْلُهُ أعداءَ رَسوُلِهِ (صلیاللهوعلیهوالهوسلم) والجَبَّارینَ وَالطّواغیِتَ، وَأَنَّهُ یُنْصَرُ بِالسَّیْفِ والرُّعْبِ وَأنَّهُ لا تُرَدُّ لَهُ رایَةٌ…(۲۷)؛ امّا شباهت او به جدش محمّد مصطفی (صلیاللهوعلیهوالهوسلم) خروج او با شمشیر است و این که او، دشمنان خدا و رسولاش و جباران و طاغوتها را خواهد گشت و او با شمشیر و رعب یاری میشود و هیچ پرچمی از او باز نگردد.)).
جنگ و کشتار
در هر مقطعى از زمان یا مکان، نوع رفتار و برخوردها با مخالفان و دشمنان متفاوت است. مثلاً، در زمان پیامبر اکرم (صلىاللهوعلیهوالهوسلم) رحمت و ترویج دین بود، و در زمان امام على (علیهالسلام) رحمت و منّت گذارى بر مخالفان، و… حال باید دید که در هنگام ظهور، رفتار امام زمان (علیهالسلام) با دشمنان چه گونه خواهد بود. براى پاسخ به این سؤال نگاهى به روایات مىاندازیم.
حدیث ۱-… عن زرارة، عن أبی جعفر (علیهالسلام) قال: قُلتُ له… فقال: ((إسْمُهُ إسْمی)). قلتُ: ((أَیسَیرُ بِسیرةِ مُحَمَّدٍ (صلىاللهوعلیهوالهوسلم)؟)). قال: ((هَیْهاتَ! هَیْهاتَ! یا زرارة! ما یَسیرُ بِسیرَتِهِ!)). قُلْتُ: ((جُعِلْتُ فِداکَ لِمَ؟)). قال: ((إنَّ رَسولَ اللّهِ (صلىاللهوعلیهوالهوسلم) سار فی أُمَّتِهِ بِالْمَنِّ، کانَ یَتَأَلَّفُ النَّاسَ، وَالقائِمُ یَسیرُ بِالقَتْلِ. بِذاکَ أُمِرَ فِى الْکِتابِ الَّذی مَعَهُ أَن یَسیر بِالقَتلِ وَلایَسْتَتیبُ أحداً. وَیْلٌ لِمَنْ ناواهُ!))(۲۸)؛
زراره از امام باقر (علیهالسلام) روایت کرده که… فرمود: ((اسم او، اسم من است)). پس عرض کردم: ((آیا به سیره و روش حضرت محمد (صلىاللهوعلیهوالهوسلم) رفتار مىکند؟)). فرمود: ((هرگز! هرگز! اى زراره! به سیرهى او رفتار نمىکند!)) گفتم: ((فدایت گردم! براى چه؟)). فرمود:
((همانا رسول خدا (صلىاللهوعلیهوالهوسلم) با ملایمت و نرمى و مهربانى رفتار مىکرد [تا دلها را به دست آورد و مردم با آن حضرت اُلفت گیرند.]، ولى حضرت قائم (عجّلاللّهتعالىفرجالشریف) سیاست قتل را در پیش مىگیرد و طبق دستورى که دارد، رفتار مىکند و توبهى کسى را نمىپذیرد. پس واى بر کسى که با او دشمنى کند!)).
حدیث ۲-… عن أبی بکر الحضرمی، قال: سَمِعْتُ أباعبدِاللّهِ (علیهالسلام) یقول: ((لِسیرَةِ علیِّ بنِ أبی طالِبٍ، علیهالسّلام، فِی أَهلِ الْبَصْرَةِ کانَتْ خَیْراً لِشیعَتِهِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ. إنَّهُ عَلِمَ أَنَّ لِلْقَوْمِ دَوْلَةً، فَلَوْ سَباهُم لَسُبِیَتْ شِیعَتُهُ)). قال: قُلتُ: ((فَأَخْبِرْنی عَنِ الْقائِمِ. أَیَسیرُ بِسیرَتِهِ؟)). قال: ((لا؛ لِأَنَّ عَلِیّاً (علیهالسلام) سارَ فیهِمْ بِالْمَنِّ لِما عَلِمَ مِنْ دَوْلَتِهِم، وَإنَّ الْقائِمَ (علیهالسلام) یَسیرُ فیهِم بِخِلافِ تِلْکَ السِّیرَةَ لِأنَّهُ لا دَوْلَةَ لَهُم)).(۲۹)؛
از ابوبکر حضرمى نقل مىکند که گفت: از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که مىفرمود: ((روش على بن ابىطالب (علیهالسلام) در میان اهل بصره، براى شیعیاناش، از آن چه خورشید بر آن مىتابد، بهتر بود؛ زیرا، او مىدانست که این قوم را دولتى در پیش است. اگر آنان را اسیر کرده بود، همنا شیعیاناش نیز اسیر مىشدند.)).
عرض کردم: ((مرا از حضرت قائم (عجّلاللّهتعالىفرجالشریف) مُطّلع بفرما که آیا ایشان نیز با اهل بصره همانند روش او رفتار مىکند؟)) فرمود: ((نه؛ زیرا، حضرت على (علیهالسلام) مىدانست که حکومتهاى بعد از او، به دست دشمنان است، لذا با آنان به ملاطفت و چشمپوشى رفتار مىکرد، ولى حضرت قائم، چون پس از خود، دولتى براى آنان نمىبیند، برخلاف سیرهى حضرت على (علیهالسلام)، رفتار مىکند.)).
البته این حدیث، از نظر سند، مورد اشکال است(۳۰) چون، اسماعیل بن مَرّار، مجهول است. مرحوم اردبیلى در مجمع الفائده و مرحوم عاملى در مدارک الاحکام و مرحوم مجلسى به مجهول بودن او تصریح کردهاند.(۳۱)
حدیث ۳- … عن یحیى بن العلاء الرازى، قال: سمعت ابا عبداللَّه (علیهالسلام) یقول: ((ینتج الله تعالى فی هذه الأمّة رجلاً منّی و أنا مِنهُ، یسوق اللّهُ تعالى به برکاتِ السماوات والارض، فَتَنْزِلُ السّماء قطرها، و تخرج الارض بذرها، وتأمَنُ وحوشها و سباعُها ویملأ الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً، ویقتل حتّى یقول الجاهل لوکان هذا من ذرّیّة محمّد صلّى الله علیه و اله، لَرَحِمَ.))؛
یحیى به علا رازى گوید: از ابا عبدالله (علیهالسلام) شنیدم که مىفرمود: ((خداوند متعال در میان این امّت بیرون آورد مردى را که از من است و من از او هستم. خداوند تعالى به بسبب او، برکات آسمانها و زمین را به خلائق عطا فرماید. پس آسمان، باراناش را فرود آورد و زمین بذرهایش را مىرویاند، و حیوانات وحشى و درنده در امان مىشوند، و زمین را پر از عدل و داد مىکند، هم چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد، و به حدّى از بیدادگران و دشمنان را مىکشد که جاهلان مىگویند: “اگر این مرد از زریّهى محمّد مىبود، ترحّم مىکرد”.)).
نکتهى قابل توجه این که در این روایت، اقامهى قسط و عدل و گسترده شده امنیّت و مشمول برکات را با از میان رفتن جور و برطرف شدن جائران و قتل آنان مرتبط دانسته، و اعتراض به قتل را از ناحیهى جاهلان و عدم آگاهى آنان به اُمور و واقعیّات مىداند.البته، این روایت، از نظر سند نیز مورد اشکال است؛ زیرا، در سند آن، احمد بن عثمان الآدمى است که مجهول است.(۳۲)
مدّت جنگها
حدیث ۱- حدّثنا أبو هارون…، عن زر بن حبیش، سَمِعَ علیاً (رضىاللهعنه) یقول: ((یُفَرِّجُ اللهُ الفِتَنَ بِرَجُلٍ مِنّا، یَسوُمُهُم خَسفاً، لایُعْطیهِم إلَّا السیفُ، یَضَعُ السیفَ عَلى عاتِقِةِ ثَمانِیَةَ أَشْهُرٍ هَرْجاً، حَتَّى یَقولُوا. “وَاللهِ ما هذا مِنْ وُلْدِ فاطِمَةَ لَوْ کان مِنْ وُلْدِها لَرَحِمنا”…(۳۳))).
از زر بن حبیش نقل شده که ایشان از على (علیهالسلام) شنید که مىگوید: ((خدا، به سبب مردى از ما، فتنهها و آشوبها را برطرف مىسازد و آنان (فتنهگران) را خوار و ذلیل مىکند، و به آنان جز شمشیر چیزى نمىدهد (آشوبگران را مىکشد) و شمشیر بر دوش نهاده و هشت ماه به شدت مبارزه مىکند تا این که مىگویند: “به خدا قسم! این، از فرزندان فاطمه نیست! اگر از فرزندان فاطمه نیست! اگر فرزندان فاطمه بود به ما رحم مىکرد!”)).
حدیث ۲-… عَن عیسى بنِ الخَشَّابِ، قالَ: قُلتُ لِلْحُسَیْنِ بن على (علیهماالسلام): ((أنتَ صاحِبُ هذا الأَمرِ؟)). قال: ((لا؛ وَلکِن صاحِبُ الأمْرِ الطرید الشرید المَوتُورُ بأبیه، الْمَکْنِّى بِعَمِّهِ یَضَعُ سَیفَهُ على عاتِقِهِ ثمانِیَةَ أشْهُرٍ.))(۳۴)؛
… از عیسى بن خشاب نقل شده که به امام حسین بن على (علیهماالسلام) عرض کردم: ((آیا شما صاحب این امر هستید؟)). فرمود: ((نه؛ ولکن صاحب الامر، رانده شده، دور افتاده، خون خواه پدرش و داراى کنیهى عمویش(۳۵) است. شمشیرش را هشت ماه بر دوش خود مىنهد.)).
حدیث ۳-… عَنْ أبی بَصیرٍ، قال: سَمِعْتُ أبا جَعْفَرٍ الباقر (علیهالسلام)، یقول: ((… وَیَضَعُ السَّیفَ عَلى عاثِقةِ ثَمانیَةَ أشْهُرٍ هَرْجاً هَرْجاً، حَتَّى یَرْضَى اللهُ.)). قُلْتُ: ((فَکَیْفَ یَعْلَمُ رضَا اللهِ؟)). قال: ((یَلَقَى اللهُ فی قَلبِهِ الرَّحْمَةَ…)).(۳۶)
… از ابوبصیر نقل شده که گفت: شنیدم امام باقر (علیهالسلام) مىفرمود: ((… شمشیر را هشت ماه بر دوش خود مىنهد و به شدّت مبارزه مىکند؛ تا این که خداوند راضى شود.)). عرض کردم: ((چه گونه رضایت خدا را مىداند (از رضایت خدا آگاه مىشود)؟)). فرمود: ((خداوند، به دل ایشان رحمت مىاندازد…)).ابن الاثیر مىگوید: ((الهرج: قتال و اختلاط.))(۳۷).
شاید مراد، این باشد که مدّت عملیّات تهاجمى لشریان حضرت قائم (عجّلاللّهتعالىفرجالشریف) که منجر به تضعیف و شکسته شدن شوکت ظالمان و متلاشى شدن آنان مىشود. هشت ماه به طول مىانجامد و پس از آن، آنان، به عملیّات ایذائى و موضعى و مقطعى روى مىآورند که در فاصلههاى زمانى بعد، با آنان مقابله، و براى همیشه ریشه کن مىشوند.
از نظر سند هر سه روایت که در آن هرج و مرج ذکر شد، ضعیف است؛ و چون عمر بن قیش و عیسى بن الخشاب، در سند روایت اول و دوم، مجهولاند و در سند روایت سوم، ابن ابى حمزه است که آن هم مورد بحث و تضعیف قرار گرفته است.
قاطعیّت امام در برخورد با اشخاص و گروههاى مختلف
ائمهى طاهر، (علیهمالسّلام)، مهربان بودند و همه، منشأ رحمت و برکاتاند. امام رضا، (علیهالسّلام)، مىفرماید: ((الإمام، الأنیسُ الرَّفیقُ، والِدُ الشّفیقُ، وَالأَخُ الشَّقیقُ والأمُّ البَرَّةُ بالوَلدِ الصَّغیرِ و مَفزَعُ العِبادِ فی الدّاهِیَةِ النّادِ…؛(۳۸) امام، همدمى رفیق، پدرى دل سوز، برادرى برابر، مانند دو نیمهى خرما که به هم متصل باشند، مادر مهربانى نسبت به فرزند خردسالاش، پناه امّت در گرفتارىهاى هول ناک است.)).
نیز ابوربیع شامى گوید: به امام صادق، (علیهالسّلام)، عرض کردم: ((حدیثى از عمر بن اسحاق به من رسیده است.)). فرمود: ((عرضه بدار.)). گفتم: ((عمرو، پیش امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) رفت و آن حضرت در چهرهى او زردى مشاهده کرد. حضرت فرمود: “این زردى چیست؟” گفت: “به مرضى مبتلا بودم.” پس حضرت على، (علیهالسّلام)، به ایشان فرمود: إنّا لَنَفرح لِفَرحِکُم وَنحزُنُ لِحُزنِکُم ونَمرُضُ لِمَرَضِکُم وَنَدعُوا لَکُم فتَدعُونَ فَنُؤمِّن… فقال أبوعبدالله، (علیهالسّلام): ((صَدَقَ عَمْروٌ.))؛(۳۹)
همانا، ما، در شادى شما شادیم و در غم و اندوه شما، اندوه ناک و در مریضى شما، مریض مىشویم و براى شما دعا مىکنیم. پس شما دعا کنید و ما آمین مىگوییم… . پس امام صادق، (علیهالسّلام)، فرمود: ((عمرو، راست گفت.)).نظیر این جریان را رمیله از امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نقل مىکند.(۴۰)
نیز امام عصر(عج) در توقیعى به شیخ مفید(ره) مىفرماید: ((… إنّا غَیرُ مُهملینَ لِمُرعاتِکُم، وَلا ناسینَ لِذِکرِکُم وَلَولا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُم اللَّأْواءُ وَاصْطلَمَکُمُ الأَعداءُ؛(۴۱) همانا، ما، سرپرستى شما را وا نگذاشتهایم [شما را مراعات و مواظبت مىکنیم] و فراموشتان نمىکنیم، اگر جز این بود، گرفتارىها، شما را از پاى مىانداخت و دشمنان، شما را از بین مىبردند…)).
امثال این احادیث بسیار است: ائمهى طاهر، (علیهمالسّلام)، مایهى رحمتاند و مقتضى رحمت آنان برداشتن موانع از سر راه است. مقابلهى قاطع با ظالمان و مخالفان حاکمیت اسلام، یکى از مصادیق رأفت و رحمت امام به مؤمنان است.
با توجه به این که شرایط ویژهى هنگام ظهور طورى است که جایى را براى کوچکترین اغماض و مدارات با معاندان نمىگذارد، قاطعیّت امام و یاران مقتدر و شهادت طلب آن حضرت در رویارویى با دشمنان و ایجاد رعب و وحشت در میان آنان، هر مخالف ستم پیشهاى را به تسلیم وا مىدارد و آنان، چنان مرعوب مىشوند که بعضاً، خلع سلاح شده. و قدرت رویائى را ندارند. و بدین ترتیب دامنه برخورد نظامى و خون ریزى، تقلیل مىیابد و به حدّاقل مىرسد. از طرفى، زمینهى گناه نیز از میان مىرود؛ چون، امنیّتى براى طاغیان و عاصیان نخواهد بود.
بنابراین، اکثریّت مردم، مظلوم و ستمدیده و طالب خیر و صلاح و از کسانى خواهند بود که امام عصر(عج) آنان را مورد لطف قرار مىدهد و تنها گروهى اندک مقاومت نشان مىدهند. و این جا است که در چنین شرایطى، صلح و تقیه و رحمت و رأفت با این گونه افراد و گروهها و خطوط، معنا ندارد و چارهاى جز شمشیر و اِعمال قوّهى قهریّه و قضاوتهاى داودى و سلیمانى که در آن نیازى به شهادت شاهدى ندارد،(۴۲) نیست.
پس اشخاص و گروههایى مورد نقمت واقع مىشوند که مىخواهند مانع پیشرفت، و به اصطلاح سد راه و صد ((عن السبیل)) هستند. این جا است که طبق روایت، ((واى به حال کسى که مانع حرکت حضرت بشود.)).
بعضى از آنان، قوم و نژاد خاصىاند و برخى پیرو ادیان دیگرند و گروهها و فرقههایى به ظاهر مسلمان ولى منافق صفت و یا مقدّسان کج اندیش خواهند بود. امام زمان(عج) با هر یک، به شیوهى خاصى برخورد خواهند داشت. با نقل روایاتى، این موارد را بازگو مىکنیم.
۱- قوم عرب
در روایاتى که از قوم عرب صحبت به میان آمده است، شاید منظور، اهل مکّه و قبیلهى قریش و مخصوصاً بنى امیه و بنى عباس و بنى شیبه و یا حکومتهاى عربى دست نشانده باشد.اینان، با اهل بیت، (علیهمالسّلام)، مشکل داشتند و عمدهترین سبب آن، جنگ بدر است.
در تاریخ نقل شده که در مکّه، بیست و پنج قبیله بودند و بیست و سه قبیله متحد شدند و علیه پیامبر اکرم (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) و مسلمانان جنگ بدر را ترتیب دادند. واقدى – که از علماى عامه است – در کتاب خود، هنگامى که مقتولان جنگ بدر را ذکر مىکند، مىگوید:همهى قبائل، کشته داشتند. در میان آنان، تعدادى را حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) به قتل رسانده بود.لذا آنان، کینهى شدیدى از امام على و اهل بیت، (علیهمالسّلام)، داشتند.
از طرفى، حکومتهاى بعد از پیامبر اکرم (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم) مردم را علیه امام على (علیهالسّلام) تحریض و تحریک مىکردند و موقعى که معاویه و بنى امیّه، جبههى ائتلاف مخالفان را تشکیل دادند، همهى طوایف و قبایل مذکور، اطراف محور بُغض و کینه و انتقام جمع شدند.
در طول تاریخ، بیشترین مخالفتها با اهل بیت، (علیهمالسّلام)، از ناحیهى این گروههاى انحرافى و نژاد پرست بوده است، در حالى که خود، مناقب اهل بیت، (علیهمالسّلام)، را مىدانستند.بنابراین، عمدهترین عواملِ ضدّیت قریش را با اهل بیت، (علیهمالسّلام)، در دو امر مىتوان بیان داشت:
۱- امام على، (علیهالسّلام)، تعدادى از آنان را در جنگها کشته بود، لذا آنان کینه به دل داشتند.(۴۳)
۲- رؤساى حکومت پس از پیامبر اکرم، (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم)، با طرح مسائل فرعى و عاطفى مبنى بر این که على، (علیهالسّلام)، اجداد آنان را کشته است، مردم را علیه آن حضرت تحریض و تحریک مىکردند.
اینک، به احادیثى در مورد قریش و اهل مکّه در شش بند اشاره مىکنیم:
الف) اهل مکه و دشمنى با اهل بیت، (علیهمالسّلام)
ابوبصیر گوید: امام باقر، (علیهالسّلام)، در ضمن حدیث مفصّل و طولانى فرمود: یقولُ القائمُ، (علیهالسّلام)، لِأَصحابِهِ: ((یا قومُ! إنَّ أهلَ مکّةَ لایُریدُونَنی وَلکِنّى مُرسِلٌ إلَیهِمِ لِأَحْتَجّ عَلَیْهِم بِما یَنْبَغی لِمِثلی أنْ یَحَتجَّ عَلَیْهِم.)). فَیَدْعُو رَجُلاً مِن أصحابِهِ فَیَقُولُ لَه: ((اِمضِ إلى أهلِ مکَّةَ، فَقُل: یا أهلَ مَکَّةَ، أنَا رسولُ فُلانٍ إلیکُم وَهُو یَقولُ لَکُم: إنَّا أهلُ بیتِ الرَّحمَةِ، وَمَعدِنُ الرِّسالَةِ والخِلافَةِ، و نَحنُ ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ وَسُلالَةُ النَّبِیِّینَ وَإنّا قَدْ ظُلِمْنا وَاضطَهِدنا و قُهرِنا وَابْتُزَّمِنّا حَقَّنا مُنْذُ قُبِضَ نَبِیُّنا إلى یَومِنا هذا فَنَحْنُ نستنصرکم فانصرونا.)).
فإذا تکَلّم هذا الْفَتى بهذا الکلامِ، أتَوْ إلَیهِ فَذَبَحُوهُ بینَ الرُّکنِ وَالمقام، وهى النّفسُ الزَّکیّة. فإِذا بَلغَ ذالک الْإمام، قالَ لِأَصحابِهِ: ((أَلا أخبَرتُکُم أنَّ أهلَ مَکَّةَ لایُریدُونَنا…)).(۴۴)حضرت قائم به اصحاب خود مىگوید: ((اى قوم! همانا، اهل مکّه، مرا نمىخواهند و لکن خدا مرا به سوى ایشان فرستاده به جهت این که بر ایشان حجّت باشم به نوعى که به مثل من سزاوار است آن چنان اتمام حجّت کند.)).
پس مردمى از اصحاب خود را مىطلبد و به او مىفرماید: “به نزد اهل مکّه برو و به ایشان بگو که من فرستادهى فلانى هستم و او به شما مىگوید که من از اهل بیت رحمت و معدن رسالت و خلافتام و ماییم ذرّیّهى محمد، (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم)، و سلاله و نسل پاک پیغمبران و همانا ما مظلوم شدیم و مقهور گردیدیم، و از وقتى که پیغمبر ما رحلت فرمود تا این روز، حق ما را گرفتهاند و غصب کردهاند و ما از شما یارى مىطلبیم پس ما را یارى کنید”.
همین که آن جوان این سخن را مىگوید، اهل مکّه، بر وى هجوم مىآورند و او را در میان رکن و مقام ذبح مىکنند. و او نفس زکیّه است. پس هنگامى که این خبر به آن حضرت مىرسد. به یاران خود مىفرماید: “آیا من به شما خبر ندادم که اهل مکه ما را نمىخواهند؟”…)).
ب) برنامهى نو و ناسازگارى عرب
ابوبصیر، در ضمن حدیث طولانى از امام باقر، (علیهالسّلام)، روایت مىکند که آن حضرت فرمود: ((…إذا خَرَجَ یَقُومُ بِأمرٍ جَدیدٍ و کِتابٍ جَدیدٍ و سُنَّةٍ جَدیدَةٍ وَقَضاءٍ جَدیدٍ، عَلَى العَرَبِ شَدیدٌ وَلَیْسَ شَأنُهُ إلاَّ الْقَتْلَ، لایَسْتَبْقی أحَداً، ولا تَأخُذُهُ فی الله لَوْمَةُ لائِمٍ…))(۴۵)؛
حضرت مهدى(عج) با برنامهاى نو، سنّتى جدید، و قضاوتى تازه، قیام مىکند. بر عربها روزگار بسیار سختى خواهد بود. شایستهى شأن و موقعیّت او، جز کشتن دشمنان نیست و در اجراى امر الهى، سرزنش هیچ ملامت کنندهاى او را تحت تأثیر قرار نمىدهد.واضح است محور این روایت عرب است و آنان را مورد فشار قرار مىدهد. و چنانچه اشاره شد، منظور حکومتهاى دست نشانده عرب و یا قریش و بنى امیه و… مىباشند.
ج) آغاز قیام و نخستین پایگاه دشمن
حدیث ۱- ابوبصیر گوید: امام صادق (علیهالسّلام)، فرمود: ((… یُجَرِّدُ السَّیفَ على عاتِقِهِ ثَمانِیَةَ أشهُرٍ یَقْتُلُ هَرْجاً، فأوَّلُ ما یَبدَأُ بِبَنى شَیْبَةَ، فَیَقْطَعُ أیدِیَهُم وَیُعَلِّقُها فی الکعبَةِ، وَیُنادی مُنادِیهِ: “هؤُلاءِ سُرَّاقُ اللّهِ”، ثُمَّ یتناوَلُ قُریشاً فَلا یَأخُذُ مِنها إلَّا السَّیفَ وَلا یُعطیها إلاَّ السَّیْفَ وَلا یَخْرُجُ الْقائِمُ، (علیهالسّلام)، حتَّى یُقْرَأَ کِتابانِ: کِتابٌ بِالْبَصْرَةِ، وَکِتابٌ بِالْکوُفَةِ بِالبَرائَةِ مِنْ عَلِىٍّ (علیهالسّلام).))؛(۴۶) ((هشت ماه، شمشیر برهنه بر دوش دارد و به شدّت و پى در پى مىکُشد.
پس نخستین مرحلهى شروعاش، قبیلهى بنى شیبه (پرده داران کعبه) است که دستهاى آنان را قطع و آنان را در کعبه مىآویزد و منادى آن حضرت ندا مىدهد و اعلام مىکند: “اینان، دزدانى هستند که از خدا دزدى مىکردند.” سپس به قریش مىپردازد و با ایشان جز با شمشیر برخورد نمىکند و به ایشان جز شمشیر نمىدهد. (یعنى فقط زبان سلاح و زور را مىفهمند) و قائم (علیهالسّلام) قیام نمىکند تااین که دو کتاب مبنى بر بیزارى از امام على، (علیهالسّلام)، خوانده مىشود: فرمانى در بصره و فرمانى در کوفه.))البته، سند روایت، مورد نظر و تامّل است؛ چون، در سند، یونس بن کلیب است و او مجهول است.نیز، ابن ابى حمزه، مورد تأمّل و بحث است.
حدیث ۲- سدیر صیرفى، از مردى از اهل جزیره نقل مىکند که او کنیزى را براى خانهى خدا نذر کرده بود. او را به مکه آورد. به ملاقات حَجَبه و پرده داران رفت و آنان را نسبت به نذرش مطلع ساخت. براى هر کس از آنان، موضوع را بیان مىکرد، او مىگفت: ((کنیز را براى من بیاور که خدا نذرت را مىپذیرد.)). هر کدام از پرده داران خانهى خدا توقع داشت که کنیز را به او بدهند.
پس وحشت شدیدى از این موضوع بر او راه مىیابد ماجرا را به یکى از یاراناش که اهل مکه بود مىگوید. او مىگوید ((آیا از من مىپذیرى؟)). عرض مىکند: ((آرى)). او مىگوید: ((نگاه کن! به مردى که رو به روى حجرالاسود نشسته و مردم دور او هستند. و او، ابوجعفر محمّد بن على بن الحسین (علیهمالسّلام) است. به پیش او برو و ایشان را از این ماجرا آگاه کن و ببین به تو چه مىگوید، به همان عمل کن.)).
وى مىگوید، به نزد او رفتم و عرضه داشتم: ((خدا، تو را رحمت کند! از اهل جزیره هستم. همراه من، کنیزى است که او را به خانهى خدا نذر کردهام و موضوع را به هر کدام از پردهداران گفتم، در پاسخ گفتند؛ ((کنیزت را نزد من بیاور تا خدا نذرت را قبول کند.)) و از این واقعه، وحشتى شدید به من دست داده است.)). حضرت فرمود: ((اى بندهى خدا! همانا، خانه، نه چیزى مىخورد و نه مىآشامد.
پس کنیز خود را بفروش و در میان همشهریانات که به زیارت این خانه آمدهاند، جست و جو کن و بنگر هر کدام از ایشان که از خرجى خود عاجز و درمانده شده است، آن مبلغ را به او بده، تا بتواند به شهر خود برگردد.)). او نیز همان کار را مىکنند. هریک از پردهداران که به او مىرسند، حضرت را مردى دروغگو و ناآگاه مىشمارند!
او، گفتهى آنان را به امام باقر (علیهالسّلام) عرض مىکند. آن حضرت مىفرماید: ((تو، سخن آنان را به من گفتى، آیا از من نیز به آنان مىگویى؟)). عرض مىکند: ((آرى)). پس حضرت مىفرماید: ((به ایشان بگو، ابوجعفر به شما پیغام داد، چه گونه خواهید بود اگر دستها و پاهایتان بریده شود و در کعبه آویخته گردد، سپس به شما گفته شود، فریاد کنید که “ما دزدان کعبه هستیم”.)).هنگامى که مىخواهد برخیزد. حضرت مىفرماید: ((البتّه، من، آن کار را انجام نمىدهم، بلکه آن را مردى که از من است، انجام خواهد داد.))(۴۷).
د) اهل مکّه و جانشین امام
همان طورى که در بند ((الف)) همین بخش ذکر شد، اهل مکّه، نه تنها فرستادهى امام را به قتل مىرسانند، بلکه جانشین آن حضرت را نیز شهید خواهند کرد. ابوخالد کابلى از امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود: ((یُبایَعُ القائمُ بِمَکَّةَ عَلى کِتابِ اللَّهِ وَسَنّةِ رَسُولِهِ، وَیَسْتَعْمِلُ عَلى مَکَّةَ، ثُمَّ یَسیُر نَحْوَ الْمَدیَنةِ فَیَبْلُغُهُ أنّ عامَلَهُ قُتِلَ، فَیَرجِعُ إلیهمْ فَیُقْتَلُ المُقاتَلَةَ ولا یَزیدُ على ذالک…))(۴۸).
با حضرت قائم (علیهالسلام) در مکّه، بر اساس کتاب خدا و سنّت رسول اللّه بیعت مىکنند و آن حضرت، جانشین را بر مکّه مىگمارد. به سوى مدینه حرکت مىکند که در میان راه، به وى خبر کشته شدن جانشیناش را مىرسانند. حضرت، بلافاصله بر مىگردد و ایشان را با جنگ مىکُشد و بیش از این کارى نمى کند…
ه) اهل مدینه و جانشین امام
ابوخالد کابلى در خبر دیگرى از امام باقر (علیهالسّلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود: ((… یَخْرِجُ إلَى المَدینةِ فَیُقیمُ بِها ما شاء، ثُمَّ یَخْرُجُ إلىَ الکوفَةِ وَیَسْتَعْمِلُ عَلَیْها رَجُلاً مِنْ أصحابِهِ. فَإذا نَزَلَ الشَّفْرَةَ جاءهُمْ کِتابُ السُّفْیانی إنْ لَمْ تَقْتُلُوهُ لَأَقْتُلَنَّ مُقاتِلیکُمْ وَلأَسْبِیَنَّ ذَرارِیَکُم.)). فَیُقْبِلوُنَ عَلى عامِلِهِ فَیَقْتُلُونَه، فَیَأتیهِ الخَبَرُ، فَیَرْجِعُ إلَیْهِمْ، فَیَقْتُلُهُم وَیَقتُلُ قُرَیْشاً حَتّى لایَبْقى مِنْهُم إلاَّ أَکَلَةُ کَبْشٍ ثُمَّ یَخْرُجُ إلَى الکُوفَةِ وَیَسْتَعْمِلُ رَجُلاً مِنْ أصْحابِهِ فَیُقبِلُ و یَنزِلُ النَّجَفَ.))(۴۹)؛
… (حضرت مهدى(عج)) به سوى مدینه مىرود و در آن جا هر قدرى که بخواهد، مىماند. مردى از اصحاب خود را در آن جا جانشین خویش قرار مىدهد. به طرف کوفه حرکت مىکند. هنگامى که به ((شقره)) فرود مىآید. کتاب و نامهى سفیانى به اهل مدینه مىرسد، مبنى بر این که اگر او را (قائم(عج)) نکشید. مردان شما را مىکشم و زنانتان را اسیر مىکنم. مردم مدینه بر والى هجوم آورده و او را به قتل مىرسانند.
این خبر به آن حضرت مىرسد و به مدینه بر مىگردد. و ایشان را مىکشد و به نحوى قریش را نابود مىکند که جز به مقدار خوراک و علف قوچ باقى نمىماند. سپس به طرف کوفه مىرود و یکى از یاراناش را جانشین و عامل خویش تعیین و بعد از آن به نجف روى آورده و در آن جا منزل مىگزیند.در این روایت نیز؛ فرض صحّت سند، محور درگیرى، قریش است و نه تمامى مردم. قریش نیز در اثر تعدّى و اقدام به قتل و جنایت، به سزاى اعمال خود مىرسند.
و) آمار مقتولان قریش و سابقهى آنان
حدیث ۱- عَن مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ، قال: سمعتُ أبا جعفر (علیهالسّلام) ((لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مایَصَنعُ القائمُ إذا خَرَجَ لأَحَبَّ أَکْثَرُهُمْ ألاَّ یَرَوْهُ مِمَّا یَقتُلُ مِنَ النّاس. أما إنَّهُ لایَبْدَأُ إلاَّ بِقُرَیشٍ فَلا یَأْخُذُ مِنها إلاّ السَّیفَ حتَّى یَقُولَ کَثیرٌ مِنَ النَّاسِ: “لَیْسَ هذا مِن آلِ مُحَمَّدٍ، وَلوْ کانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ…))(۵۰)؛
محمّد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر (علیهالسّلام) مىفرمود: ((اگر مردم [مخالفان ]مىدانستند که حضرت قائم(عج) چه برنامهاى دارد و چه کارهایى انجام مىدهد، اکثر آنان، آرزو مىکردند که هرگز آن حضرت را نبینند؛ زیرا، حضرت، کشتار زیادى مىکند. به یقیین، اوّلین کشتار را در قبیلهى قریش خواهد داشت.
از قریش نخواهد گرفت جز شمشیر و به آنان نخواهد داد مگر شمشیر، [حضرت کار را به جایى مىرسانند] که بسیارى از مردم مىگویند: این شخص، از محمّد (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم)، نیست و اگر از اهل بیت پیامبر بود، رحم مىکرد”.)).کلمهى ((ناس)) در روایات، به معناى ((مخالفان اهل بیت)) است و کسانى که همیشه بناى دشمنى با آنان داشتهاند و دارند.
حدیث ۲- روى عَبدُاللَّهِ بنِ المغیرة، عنْ أبی عَبدِاللّهِ (علیهالسّلام):)) إذا قامَ القائِمُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (صلّىاللّهُعلیهوآلهوسلّم)، أقامَ خمسمئة مِنْ قُرَیْشٍ، فَضَربَ أَعْناقَهُمْ، ثُمَّ أقامَ خمسمئة، فَضَرَبَ أعْناقَهُمْ، ثُمَّ خمسمئة أُخْرى، حَتَّى یَفعَلَ ذالک سِتْ مَرَّاتٍ!)). قُلتُ: ((وَیَبْلُغُ عَدَدُ هؤُلآء هذا؟)). قال: ((نَعَمْ، مِنْهُمُ و مِنْ مَوالیهِمْ.))(۵۱)
عبدالله بن مغیره گوید: امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: ((هنگامى که قائم آل محمد(عج) ظهور مىکند، پانصد تن از قریش را ایستاده، اعدام مىکند. سپس پانصد نفر دیگر را به همین گونه اعدام مىکند و این کار، شش بار تکرار مىشود.)). عبدالله مىپرسد: ((آیا تعدادشان به این اندازه مىرسد؟)). حضرت فرمود: ((آرى؛ خودشان و دوستانشان.)).
در روایات دیگر از ((موالى قریش)) به ((احابیش)) تعبیر شده است. منظور. کسانى است که در منطقهى جبشى پایین مکه زندگى مىکنند و با قریش همپیمان شدند که براى همیشه در کنار آنان باشند.(۵۲)
حدیث ۳- عنْ أبی الجارود، عَنْ أبی جعفر (علیهالسّلام) قال: ((… فَیَقْتُلُ أَلْفاً خمسمئة قریشّىٍ لَیْسَ فیهِمْ إلاَّ فرخُ زَنْیَةٍ… ))(۵۳)؛از ابوجارود، در ضمن حدیثى از امام باقر (علیهالسّلام) نقل شده که فرمود: ((هزار و پانصد تَن از قریش را مىکُشد که در میان آنان، جز زنازاده نیست…)).در این روایت، محدودهى مقتولان و هویّت و تعداد آنان، کاملاً، روشن شده است.
حدیث ۴- … عَنِ الْحارِثِ الأعْوَرَ الْهَمْدانیِّ، قالَ: قالَ أمیرُالمُؤمنینَ (علیهالسّلام): بأبی ابنُ خِیَرَةِ الإِماءِ – یعنى القائِمَ مِنْ وُلْدِهِ (علیهالسّلام) – یَسُومُهُم خَسفاً ویَسْقیهِم بِکَأْسٍ مُصْبِرَةٍ وَلایُعْطیهِمْ إلاَّ السَّیفَ هَرْجاً، فَعِنْدَ ذالکَ تَتَمَنَّى فَجَرَةُ قُرَیْشٍ لَوْ أنَّ لَها مُفاداةٌ مِن الدُّنیا وفیها لِیُغْفِرَلَها. لانَکُفُّ عَنْهُم حتَّى یرضَى اللهُ…(۵۴)
حادث بن عبدالله اعور همدانى گوید: امیر المؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: ((پدرم فداى فرزند برگزیدهى کنیزان – یعنى قائم از فرزنداناش – بادا! او، آنان را خوار مىسازد و جام شرنگ به ایشان مىنوشاند و به آنان جز شمشیر خونریز مرگ آخرین نخواهد داد.
پس در این هنگام، زشتکاران قریش آرزو مىکنند کهاى کاش دنیا و هر آن چه در آن است، از آن ایشان بود و آن را فدا مىدادند تا گناهانشان بخشوده شود، ولى دست از ایشان بر نخواهیم داشت تا این که خداوند راضى شود.)).این روایات، شاید بر روایات دیگر حاکم باشد و آن روایات را نیز تفسیر و تبیین کند، چون، به طور واضح و آشکار مىفرماید، محدودهى قتل، همانا زشتکاران قریش است.
۲- اهل عراق (اهل السواد)
حدیث ۱- …عن رَفیدِ بنِ أبی هُبَیْرَةَ، قالَ: قُلْتُ لِأَبی عَبدِاللَّه (علیهالسّلام): ((جعلت فداکَ یابنَ رسولِ اللَّهِ! یسیر القائمُ بسیرَةِ عَلیِّ ابنِ أبی طالِبٍ فی أهلِ السَّوادِ)). فَقالَ: ” لا؛ یا رَفیدُ! إنَّ عَلیَّ ابْنَ أبی طالِبٍ سارَ فی أهلِ السَّوادِ بِما فِی الجَفْرِ الأَبیَضِ، وَإنَّ القائم یَسیرُ فی العَرَبِ بما فی الجَفْرِ الأحمَرِ.)). قال: قُلتُ لَهُ: ((جُعِلتُ فِداکَ! وَمَا الجَفْرُ الْأَحْمَرُ؟)). قال: ((فَأمَرَّ إصبَعَهُ إلی حَلْقِهِ، فقالَ: ((هکَذا یعنی الذِّبْحَ. ثُمَّ قال: ((یا رَفیدُ! إنَّ لِکُلِّ أهلِ بَیتٍ نجیباً شاهِداً عَلَیْهِمْ شافِعاً لِأمثالِهِم.(۵۵)))؛
رفید، غلام ابن هبیره گوید: به امام صادق (علیهالسّلام)، عرض کردم: ((یابن رسول الله! فدایت بشوم! آیا قائم(عج) در میان اهل سواد (اهل عراق) به سیرت و طریقهی علی بن ابیطالب (علیهالسّلام)، رفتار میکند؟)). فرمود: ((نه، یا رفید! همانا، علی بن ابی طالب، (علیهالسّلام) در میان اهل عراق، به طریقی رفتار کرد که در جفرا بیض است؛ یعنی، به طریق ملایمت با ایشان رفتار کرد، ولی قائم (علیهالسّلام) به روشی با عرب رفتار میکند که در جفراحمر است.)). عرض کردم: ((فدای تو بشوم! جفراحمر چیست؟)).
آن حضرت، انگشت خود را به حلقاش کشید و فرمود: ))این گونه رفتار میکند.))؛ یعنی سرهای دشمنان را میبرد.بعد از آن فرمود: ((یا رفید! البته، با هر اهل بیتی نجیب و جواب دهندهای است که به کردههای اهل خود شاهد است. و به امثال آنان شفاعت کننده است.)). در مورد ((رفید))، مرحوم خوئی، ساکت است، ولی مامقانی گوید، از این روایت، حسن عقیدهی او ظاهر است(۵۶).
در این روایت نیز حدود محورها، کاملاً، مشخص شده است و آن، این که تمامی عراق و تمای عرب مورد نظر نیست. خود حضرت علی با تمامی عراق و عرب، سر جنگ نداشت، اینکه خصوص ناکثین و عهد شکنان بودند. امام عصر(ع) نیز با خصوص ناکثین و مخالفان مقابله میکند.
حدیث ۲- … عن عبد الرحمان بنِ الحجاج، عنِالصّادق (علیهالسّلام) قالَ: ((إذا قام القائم و أتی رَحبةَ الکوفةِ))، فقالَ برِجلِهِ هکذا أوْ أوْمأَ بیدهِ الی موضعٍ ثمَّ قالَ: ((احفِروُا ها هنا.)). فَیَحفِروُنَ، فَیَستخرجون اثنَیْ عَشَرَ ألف دِرْعٍ (وَاِثْنَیْ عَشَرَ دِرْعٍ) وَاثْنَیْ عَشَرَ ألف سَیفٍ، وَاثْنَی عَشَرَ ألف بَیضَةٍ لِکُلِّ بَیْضَةٍ وَجْهانِ، ثُمَّ یَدْعوُ اثنَی عَشَرَ ألف رَجُلٍ مِن المَوالِی من العَرَب والعَجَمِ فَیُلْبِسُهُم ذالک، ثُمَّ یَقولُ: ((مَنْ لَمْ یَکُنْ عَلَیهِ مِثْلُ ما عَلَیْکُمْ فَاقْتُلُوهُ.))(۵۷)؛
از عبدالرحمان بن حجّاج نقل شده که امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: ((چون قائم (علیهالسّلام) قیام، کند، در رحبهی کوفه (محله یا میدانی در کوفه است) میآید و به جایی اشاره کند و فرماید: ((این جا را حفر کنید)). چون حفر کنند، دوازده هزار زره، دوازده هزار شمشیر و دوازده هزار کلاه خود، بیرون آرند. سپس دوازده هزار مرد از غلامان عرب و عجم را بخواند که اسلحه بر اندامشان بپوشاند و گوید: ((هر که را چنین سلاحی در برندارد، بکشید.)).
این روایت، از نظر سند، مرفوعه و ضعیف است، شاید این اقدام، در ارتباط با نقطهی خاصّی از کوفه – رحبه – باشد، نه این که تمامی افرادی را که این فرم خاص از لباس را ندارند؛ زیرا، معنای آن، چنین میشود که تمامی ساکنان کرهی زمینی را باید نابود کنند!
حدیث ۳ (قِتال با سفیانی در کوفه) – چون حدیث. طولانی است، به ترجمهی آن اکتفا میشود. سیّدعلی بن عبد الحمید، در کتاب الغیبة، حدیث مرفوعهای را از امام صادق (علیهالسّلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: ((قائم (علیهالسّلام) میآید تا این که به نجف میرسد. در آن حال، لشکر سفیانی، از کوفه به سوی آن حضرت و اصحاب او بیرون میآیند، در حالی که جمعیّت خلایق با آن حضرت است. این قضیه، در روز چهارشنبه واقع میشود.
آن حضرت. مردم را دعوت میکند و به حق خود سوگند میدهد و به ایشان خبر میدهد که من مظلوم و مقهور شدهام. و میفرماید: ((هر که در خصوص خدا با من مصاحبه و گفت و گو کند، همانا، من، نزدیکترین مردم به خدا هستم…)). در جواباش گویند: ((از هر جا که آمدهای بازگرد به همان جا، ما را به تو نیازی نیست، زیرا، ما، شما را شناخته و امتحان کردهایم.)).
پس بدون جنگ و خونریزی متفرق میشوند. چون روز جمعه میرسد، باز آن حضرت، ایشان را دعوت میکند و اتمام حجت میکند. در آن حال، تیری از کمال بیرون میآید و بر یکی از مسلمانان اصابت میکند و او را میکشد. پس در آن حال گفته میشود: ((فلانی کشته شد.)). در این هنگام، آن حضرت پرچم رسول خدا را میگشاید. وقتی که آن را گشود، ملائکهی بدر به خدمتاش فرود میآیند.
پس همین که وقت ظهور میرسد، نسیم فتح برای آن حضرت میوزد. آن حضرت، خود و اصحاباش، بر ایشان حمله میکنند. خدای تعالی. او را بر ایشان غالب میگرداند. و از پیشاش میگریزند جمعی را نیز به قتل میرساند تا این که به خانههای کوفه داخل میشوند. منادی آن حضرت ندا میکند که “آگاه شوید که هیچ کس از شما فراریان را تعقیب نمیکند و زخمیها را نکشد”. با ایشان به طریقهای رفتار میکند که علی (علیهالسّلام) در جنگ جمل با اهل بصره کرد.)).(۵۸)
در این روایت نیز با قطع نظر از صحّت سند، محور خاصّی را مورد تهاجم و قتل قرار داده و آن، لشکریان سفیانی است که اصولاً. خودشان، به عراق و بلاد اسلامی تهاجم وسیعی میکنند و به قتل و غارت و تجاوز دست میزنند پس از شکست دادن آنان و فرار از صحنه و پناه بردن به خانههای کوفه، حضرت مهدی(عج) از تعقیب آنان نهی و جلوگیری میکند.این روایت با آنچه که به حضرت نسبت میدهند، منافات دارد.
۳- اهل کتاب
ابوبصیر میگوید: به امام صادق (علیهالسّلام) عرض کردم: ((حضرت قائم(عج) تا پایان زندگانی، در مسجد سهله (کوفه) خواهد ماند؟)). فرمود: ((آری)). پرسیدم: ((اهل ذمّه در نظرش چه گونه خواهد بود؟)) فرمود: ((با آنان، از راه مسالمت آمیز وارد میشود، همان طور که پیامبر اکرم (علیهالسّلام) رفتار میکرد. آنان در حال خواری، جزیه میپردازند.))(۵۹).
مرحوم مجلسی میگوید: ((شاید این حکم، مربوط به آغاز قیام باشد؛ زیرا، ظاهر روایات، این است که از آنان جز ایمان پذیرفته نیست و اگر نپذیرند، کشته میشوند.))(۶۰).طبق این روایت و طبق بیان مرحوم مجلسی. نسبت به اهل کتاب (یهود و نصاری نیز سیاست نرمش را پیش میگیرد. و از آنان مطالبهی جزیه میکند، نه این که در همان ابتدا، به جنگ آنان برود و قتلعام کند.
آری، در مرحلهی بعد، فقط اسلام آورده و پذیرش دین حق را از آنان میخواهد؟ و در غیر این صورت محکوم به قتل و غنا هستند. البته، در هر مرحلهای، عدّهای زیاد از آنان به اسلام میگروند و یا دفع جزیه را، پذیرند، و در آخر، درصدد کمی خواهد ماند که قطعاً، جزء افراد عنود و لجوج هستند که چارهای جز ریختن خون آنان، نخواهد بود.
۴- فرقه های انحرافی
امام صادق (علیهالسّلام) میفرماید: ((… وَإنَّ القائمَ(عج) یَخْرُجُونَ عَلَیهِ فَیَتأَوَّلُونَ عَلَیْهِ کتابَ اللَّهِ وَیُقاتِلُونَهُ عَلَیْهِ.))(۶۱).؛همانا قائم (علیهالسّلام) در شرایطی ظهور خواهد کرد که علیه او کتاب خدارا تأویل و بر مبنای آن با آن حضرت به جنگ بر میخیزند.
الف) زیدیّه
در ضمن حدیث مفصّلی از امام صادق (علیهالسّلام) چنین بیان شده: ((سیّد حسن آن جوانمرد خوشروی دیلمی(۶۲) خروج میکند… و دست بیعت به حضرت مهدی(عج) میدهد و خود و اصحاباش با آن حضرت بیعت میکنند، امّا چهل هزار نفر صاحبان مصاحف که به زیدیّه معروف هستند، بیعت نمیکنند و میگویند: “این کار سحر بزرگی است.”)).در ابتدای حدیث، آمده که حضرت مهدی. معجزاتی را نشان میدهد.
با این کلام، دو لشکر، با هم درگیر میشوند. حضرت مهدی(عج) به طرف طائفهی منحرف آمده و آنان را نصیحت و به پیروی خویش دعوت میکند، ولی ایشان بر لجاجت و طغیان خود میافزایند و آن حضرت، فرمان به کشتن آنان میدهد. پس همه را از بین میبرند…(۶۳)
ب) بَتْرِیّة(۶۴)
…عن أبی الجارود، عَن أبی جعفر (علیهالسّلام): ((… یَسیرُ إلَی الکُوفةِ فَیَخْرُجُ منها ستَّه عَشَر ألفاً مِنَ البَتْرِیَّةِ، شاکّینَ فِیالسّلاحِ، قُرَّاء القُرآن، فُقَهاءٌ فِی الدین…))(۶۵)؛ابوجارود، نقل میکند که امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: ((… هنگامی که حضرت قائم قیام کند، به سوی کوفه رهپسار میشود. در آن جا… شانزده هزار نفر از فرقهی بتریّه، مسلّح در برابر امام میایستند.
آنان، قاریان قرآن و فقیهان دینی هستند و پیشانی آنان از عبادت زیاد پنیه بسته، چهرههایشان در اثر شب زندهداری زرد شده است و نفاق سراپایشان را پوشانده است یک صدا فریاد بر میآورند و به حضرت میگویند: ((ای پسر فاطمه! از همان جا که آمدهای باز گردد؛ زیرا. به شما نیازی نداریم.)). پس آن حضرت، شمشیر میکشد و همه را از میان بر میدارد…این روایت نیز با قطع نظر از سند، محور خاصّی را که همان خوارج از طائفه بتریه است، مورد بحث قرار میدهد، نه این که جهانیان را به قبل برساند و نفوذ بالله. کشتار راه بیندازد.
ج) خوارج
مروج الذهب. حدیث مرسله را از امیر المؤمنین (علیهالسّلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: امیرمؤمنان (علیهالسّلام) پس از شکست خوارج، هنگام گذشتن از گشستگان آنان فرمود: “آن کس شما را به کشتن داد که شما را فریفت.)). پرسید شد: ((او کیست؟)). فرمود: ((شیطان و نفسهای پلید)). اصحاب گفتند: ((خداوند، ریشهی آنان را تا پایان دنیا قطع کرد.)).
حضرت پاسخ داد: ((نه؛ سوگند به آن که جانام در دست او است! آنان در صلبهای مردان و رحم زنان خواهند بود و پی در پی خروج خواهند کرد تا آن که بر سرکردگی شخصی به نام ((اشحط))(۶۶) میان رود دجله و فرات خروج کنند. در آن روزگار، مردی از اهل بیت ما، به جنگ او میرود و او را به هلاکت میرساند و از آن پس هیچ قیامی از خوارج تا روز قیامت نخواهد بود.))(۶۷)
باز در این روایت مرسله، سخن از کشتار نیست. بلکه محور، بحث قتل رئیس و فرمانده خوارج به دست حضرت است. و پس از آن، هیچ گونه تحریکی از آنان صورت نمیگیرد.
د) مرجئه(۶۸)
بشیر ابن اراکه نبّال. روایت کرده که امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: ((ویحَ هذه المرجئةِ إلی مَنْ یلجؤونَ غداً إذا قامَ قائمنا؟)). قلت: ((إنّهمْ یقولونَ: “لوْ قدْ کان ذالک کُنَّا و أنتمْ فی العدلِ سواءً”.)). فقال: ((منْ تابَ تابَ اللهُ علیهِ، ومَنْ أسَرَّ نفاقاً فَلا یَبْعُدَ اللَّهُ غیرهُ ومنْ أظهَرَ شَیئاً أهْرَقَ اللهُ دَمَهُ.)). ثُمَّ قال: ((یَذْبَحُهُمْ – وَالَّذی نفسی بِیَدِهِ! کَما یَذبَحٌ القَصَّابُ شاتَهُ.)) و أوْ مَأَبِیَدِهِ إلی حَلْقِهِ -…))(۶۹)
حضرت فرمود: ((وای به حال مرجئه، هنگامی که قائم ما قیام کند، به چه کسی پناه خواهند برد؟)). راوی گفت: ((میگویند: در آن هنگام که ما و شما در برابر عدالت یکسان خواهیم بود.)). فرمود: ((هر یک از آنان توبه کنند، خدا، از او میگذرد و اگر در درون خود نفاق و دورویی داشته باشد، خداوند، جز او کسی را تبعید و آواره نمیکند و اگر چیزی از آن نفاق را آشکار سازد، خداوند خونش را خواهد ریخت.)). سپس فرمود: ((سوگند به ان که جانام در دست او است! همچنان که قصاب، گوسفندش را سر میبرد، آنان را خواهد کشت.)) و یا دست به پیشانی اشاره کرد.
ه) مقدّس نماها
محمد بن ابی حمزه، به واسطهی یکی از اصحاب خود، از امام صادق (علیهالسّلام) روایت میکند آن حضرت فرمود: ((القائمْ یلقی فی حَربِهِ مالَمْ یَلْقَ رَسُولُاللَّهِ إنَّ رَسولَ اللّهِ أتاهُم وَهُمْ یَعْبدُنَ حِجارَةً مَنقُورَةً وَخُشُباً مَنْحوُتةً، وَإنَّ القائمَ یَخْرُجوُنَ عَلَیهِ فَیَتَأَوَّلوُنَ عَلَیْهِ کتابَ اللَّهِ، وَیُقاتِلُونَهُ عَلَیْهِ.))(۷۰)؛
قائم (علیهالسلام)، در پیکار خود با چنان چیزی مواجه خواهد شد که رسول خدا (صلیاللهوعلیهوالهوسلم) با آن مواجه نگردید. همانا، رسول خدا، در حالی به سوی آنان آمد که بتهای سنگی وجوبهای تراشیده را پرستش میکردند، ولی قائم(عج) چنان است که علیه او خروج میکنند و کتاب خدا را علیه او تأویل میکنند. و به استناد همان تأویل، با او به جنگ برمیخیزند.
از این روایت چنین به دست میآید که حضرت، مورد فجا و ظلم و بی مهری مردم قرار میگیرید. بنابراین، هر واکنشی را که دشمنان دیدند، نتیجهی طبیعی عمل خودشان است. لذا جا دارد به جای بررسی روایات قتل، به بررسی روایات مظلومیت حضرت مهدی و بیمهری مردم به ایشان بپردازیم.
۵- ناصبیها
ابوبصیر میگوید: به امام صادق (علیهالسلام) غرض کردم: ((رفتار امام مهدی(عج) با ناصبیها و کسانی که با شما دشمنی دارند چه گونه خواهد بود؟)) فرمود: ((یا أبا مُحَمَّد! ما لِمَنْ خالَفَنا فی دَوْلَتِنا مِنْ نَصیبٍ. إِنَّ اللَّهَ قَدْ أحَلَّ لَنادِ ماءَهم عِنْدَ قیامِ قائمِنا. مُحَرَّمٌ عَلَیْنا وَعَلَیْکُمُ ذالِکَ، فَلا یَغُرَنَّکَ أحَدٌ! إذا قامَ قائِمُنا اِنْتَقَمَ لِلَّهِ وَلِرسوُلِهِ وَلَنا أجْمَعینَ))؛(۷۱)
ای ابا محمد! در دولت و حکومت ما، مخافان، بهرهای نخواهند داشت. خداوند، برای ما، خونشان را در آن هنگام حلال خواهد کرد، ولی امروز، خونشان بر ما و شما حرام است، پس کسی تو را فریب ندهد. بدان که روزگاری که قائم ما قیام کرد، حضرت، برای خدا و رسولاش و برای ما، انتقام خواهد گرفت.
البته امام با توجه به این که نواصب، دشمن ائمهی طاهر هستند و دشمنی با آنان را دین خود میدانند، از از این باب، محدور الدم هستند، ولی آن بدین معنا نیست که حضرت، هر محدور الدم را به قتل برساند. چنان که دستهی دیگر، بویژه کسانیکه از قدرت ظاهر نیز برخوردار بودند، دست به این کار نزدند.
۶- منافقان
ابو حمزهی ثمالی از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند که آن حضرت فرمود: ((… ولوْ قد قامَ القائِم (علیهالسلام) مَا احْتاجَ إلی مسائِلَتِکُمْ عَنْ ذالک وَلأَقامَ فی کثیرٍ مِنکُمْ مِن أهلِ النقاقِ حَدَّ اللَّهِ))؛هنگامی که حضرت قائم قیام (علیهالسلام) قیام کند. نیازی ندارد که از شما درخواست یاری کند و نسبت به بسیار از شما منافقان، حدّ خدا را جاری میکند.(۷۲)در این روایت نیز محور ما منافقان هستند. ایشان، حدّ خداوند را اجرا میکند. این از اوّلیات و لوازم حکومت الهی است.
نیز امام حسین (علیهالسلام) به فرزندش امام سجاد (علیهالسلام) میفرماید: ((سوگند به خدا! خون من از جوشش باز نمیایستد تا این که خداوند، مهدی(عج) را برانگیزد. آن حضرت، به انتقام خون من از منافقان فاسق و کافر. هفتاد هزار نفر را میکشد.)).(۷۳)
اولاً، این روایت؛ مرسل است.
ثانیاً، محور، منافق و فاسق و کافر است.
ثالثاً، به قرینهی روایات دیگر. این روایت را حمل بر موردی میکنیم که بر نفاق و کارشکنی و لحاجت خود اصرار میورزند.
نیز امام باقر، (علیهالسلام) میفرماید: ((هنگامی که حضرت قائم(عج) قیام کند، به کوفه میآید. چندین هزار مسلّح فریاد بر آورند که از هر جا که آمدی، به آن جا بازگرد که ما را نیازی به فرزندان بنی فاطمه نیست. امام، آنان را تا آخرین نفرشان میکشد. سپس وارد کوفه میشود و هر منافق شکگرایی را میکشد و کاخهای شهر را ویران میکند و هر مسلّح مخالف را از بین میبرد تا این خدای عزوجل راضی شود.))(۷۴)این، همان روایت بثریّه است که بحث آن قبلاً گذشت. از نظر سند، مرسل است.
قاطعیّت امام در برخورد با خودیها
سعدان بن مسلم، ار بعض رجالاش. از امام صادق (علیهالسلام)، روایت میکند که آن حضرت فرمود: ((…بَینا الرَّجُلُ عَلی رأسِ القائِمِ یَأمُرُه وینهاهُ(۷۵) (یَأمُرُ وَیَنْهی) إِذْ قالَ: ((أدیرُوهُ)). فَیُدیرونَهُ إلی قُدّامِهِ، فَیَأمُرُ بِضَرْبِ عُنُقِهِ، فَلا یَبقی فی الخافِقَیْنِ شَیءٌ إلاَّ خافَهُ))؛(۷۶)
در آن میان که مردی پشت سر قائم ایستاده و امر و نهی میکند، ناگاه آن حضرت امر میکند و دستور میدهد که او را برگردانید. پس او را به پیش روی آن حضرت بر میگردانند و حضرت فرمان میدهد که گردن او زده شود. پس در شرق و غرب، چیزی باقی نمیماند جز این که از او (قاطعیت او در اجرای احکام الهی) میهرساد.
از نظر مسند، این روایت، مرسل است و این روایت، دلالت بر این دارد که حضرت، به علم خود، در مقام قضا و اجرای حدود عمل میکند.بالاخره، پس از برسی روایات، چنین به دست میآید که دربارهی حجم و عدد قتل و انتقام، جانب افراط و تفریط گرفته شده و واقع، چیز دیگر است.
سیاست امام، همان سیاست پیامبر اکرم است. گاهی مقتضای رأفت و عدالت و گستردن عدالت بر جامعه این است که دشمنان لجوج و اعداد لدود که هرگز و به هیچ وجه با حکومت حضرت مهدی کنار نمیآیند. که البته عدد آنان هم زیاد نیست، ولی متأسفانه مبالغه بسیاری شده – از سر راه بردارد.از طرفی، برای پا کردن حکومت الهی، آن هم به گستردگی جهان، این حجم عدد از تلفات، طبیعی به نظر میرسد مخصوصاً با توجّه به جمعیّت جهان آنروز که این مقدار، درصد بسیار ناچیزی شمرده شود.
پی نوشت:
۱) ر.ک: حاشیهی سیر أعلام النبلاء، ج ۳، ص ۳۳۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۴، ص ۱۷٫
۲) الغیبة نعمانی، ص ۲۸۳، باب ۱۵، ح ۱؛ إثبات الهداف، ج ۳، ص ۵۴۳؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۵۶؛ معجم الأحادیث، ج ۳، ص ۳۰۵٫
۳) مرحوم مجلسی فرماید: ((العلق، خون غلیظ را میگویند. این جمله (مسح العرق والعلق) کنایه از برخورد با سختیها و مشکلاتی است که موجب عرق کردن و جراحاتی میشود که از آن خون بیرون ریزد.)) (بحارالانوار، ج ۵، ص ۳۵۸).
۴) همان، ح ۲٫
۵) همان، ح ۳٫
۶) بحار الانوار، ج ۲۰، ص ۵۴٫
۷) سفینه البحار، ج ۱، ص ۵۶۵٫
۸) چشماندازی به حکومت مهدی (عجّلاللّهتعالیفرجهالشریف)، ص ۱۳۱٫
۹) همان.
۱۰) واقع در شما او غرب قسطنه طنیة است حموی میگوید: امروز این نقاط، در دست فرنگ است و پاپ در آن سکونت دارد. (معجم البلدان؛ ج ۳٫ ص ۱۰٫ به فرهنگ معین؛ ج ۵، ص ۶۳۴ رجوع شود).
۱۱) عقدالدرر، ص ۱۸۹، باب ۹، ف ۱؛ معجم الأحادیث، ج ۳، ص ۱۲۴٫
۱۲) عقدالدور، ۸۹٫
۱۳) البدایه والنهایة، ج ۷، ص ۴۴٫
۱۴) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵ – ۶۵۶، ب ۵۷، ح ۲۹؛ الغیبة، طوسی، ص ۲۰۶ (با اندکی تفاوت در عبارت ((قلنا: إذا ذهب ثلثا الناس فمن یبقی؟)))
۱۵) الغیبة، نعمانی، ص ۲۷۴، ب ۱۴، ح ۵۴٫
۱۶) کمال الدین، ج ۲، ص ۶۵۵، ب ۵۷، ح ۲۷٫
۱۷) الغیبة، نعمانی، ص ۲۸۴، ب ۱۵، ح ۴٫
۱۸) اثبات الهداة، ج ۲، ص ۵۸۵، ب ۳۲، ف ۵۹، ح ۷۹۲؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷، ب ۲۷، ح ۲۰۳ – و باسناده (السیّد علی بن عبدالحمید فی کتاب الغیبة) الی کتاب الفضل بن شاذان رفعه الی عبداللّه بن سنان عن ابی عبدالله (علیهالسلام) قال:
۱۹) شاید مقصود این باشد که یکی از فرزندان پیامبر و علی علیهما اسلام بود.
۲۰) معجم البلدان، ج ۳، ص ۲۸۳؛ موارد السجن، ص ۳۶۷؛ مجمع البحرین، ج ۵، ص ۱۸۸٫
۲۱) بصائر الدرجات، ص ۱۴۱٫ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۳٫
۲۲) همان.
۲۳) نهج البلاغة، حکمت ۱۱۰٫
۲۴) الغیبة نعمانی، ص ۲۵۳، ب ۱۴، ح ۱۳٫
۲۵) کافی، ج ۸، ص ۲۳۳؛ معجم الأحادیث، ج ۴، ص ۳۶٫
۲۶) بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۳، ب ۳۶، ح ۲۳٫
۲۷) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۲۷٫
۲۸) الغیبة، نعمانى، ص ۲۳۱، ب ۱۳، ح ۱۴؛ عقدالدرر، ص ۲۲۶، ب ۹، ف ۳؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۳۹؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۳٫
۲۹) الکافى، ج ۵، ص ۳۳، ح ۴: عن على بن ابراهیم، عن أبیه، عن إسماعیل بن مراد، عن یونس، عن أبی بکر الحضرمى. قال…؛ المحاسن، ص ۳۲۰، ح ۵۵؛ (معجم الأحادیث، ج ۴، ص ۳۸).
۳۰) مراه العقول، ج ۱۸، ص ۳۶۱٫
۳۱) تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۴۵٫
۳۲) مستدرکات علم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۶۵٫
۳۳) ابن حماد، ص ۹۶ – حدّثنا أبو هارون، عن عمر بن قیس الملای، فى المنهال، عن زر بن حبیش، سمع علیااً یقول: عرف السیوطى، ج ۲، ص ۷۳؛ کنز العمّال، ج ۱، ص ۵۸۹؛ ابن طاووس، ص ۶۶؛ عرف السیوطى، ج ۲، ص ۷۳؛ کنزالعمال…. ابن طاووس.
۳۴) کمال الدین، ج ۱، ص ۳۱۸، ب ۳۰، ح ۵٫
۳۵) این حدیث، به گونهى دیگرى تفسیر و شرح داده شود. به مجله انتظار، شماره ۳، ص ۲۰۳ مقاله ((حکم تسمیهى نام حضرت مهدى)) مراجعه شود.
۳۶) الغیبة، نعمانى، ص ۱۶۴٫
۳۷) النهایة، ج ۵٫
۳۸) اصول کافى، ج ۱، ص ۲۰۰٫
۳۹) بصائرالدرجات، ج ۵، ب ۱۶٫
۴۰) بحارالأنوار، ج ۲۶، ص ۱۵۴٫
۴۱) احتجاج، ج ۲، ص ۳۲۳؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۴؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص ۵۱۸٫
۴۲) اصول کافى، ج ۱، ص ۳۹۷؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۶۷۱٫
۴۳) ر.ک: مقدمه کتاب الامام المکیّه.
۴۴) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۲ – ۵۸۳، ح ۷۷۳؛ معجم الاحادیث، ح ۳، ص ۲۹۵٫
۴۵) الغیبة، نعمانى، ص ۲۵۳، ب ۱۴، ح ۱۳؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۲۳۰٫
۴۶) الغیبة، نعمانى، ص ۳۰۷، ب ۱۹، ح ۲؛ إثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۵، ب ۳۲، ف ۲۷، ح ۵۳۳؛ حلیةالابرار، ح ۲، ص ۶۳۳٫
۴۷) الغیبة نعمانى، ص ۲۳۶، ب ۱۳، ح ۲۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۴۹٫
۴۸) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸، ح ۸۳٫
۴۹) بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۸٫
۵۰) الغیبة نعمانى، ص ۲۳۳، ب ۱۳، ح ۱۸؛ عقدالدرر، ص ۲۲۷، ب ۹، ف ۳؛ اثباتالهداة، ج ۳، ص ۵۳۹، ب ۳۲، ح ۵۰۱؛ حلیة الابرار، ج ۲، ص ۳۵۴؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴٫
۵۱) ارشاد، ص ۳۶۴؛ کشف الغمة، ج ۳، ص ۲۵۵؛ معجم الاحادیث، ج ۴، ص ۴۲٫
۵۲) مجمع البحرین، ج ۲، ص ۱۲۳؛ معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۱۴؛ امام حسین در مکه، طبسى، ص ۱۸٫
۵۳) دلائل الامامة، ص ۲۴۱؛ معجم الأحادیث، ج ۳، ص ۳۰۶٫
۵۴) الغیبة نعمانى، ص ۲۲۹، ب ۱۳، ح ۱۱٫
۵۵) بسائر الدرجات، ص ۱۵۲٫ ب ۱۴، ح ۴؛ معجم الأحادیث. ج ۴، ص ۴۷٫
۵۶) تنفیع المقال، ج ۱، ص ۴۳۴٫ معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۲۰۰٫
۵۷) اختصاص، ص ۳۳۴؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۷؛ معجم الاحادیث، ج ۴، ص ۴۷٫
۵۸) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۸۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۸۵؛ معجم أحادیث الامام المهدی، ج ۴، ص ۴۴٫
۵۹) بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶٫
۶۰) مرآة العقول، ج ۲۶، ص ۱۶۰٫
۶۱) الغیبة نعمانی، ص ۲۹۷٫
۶۲) دیلم، محلی در منطقهی در میان شمال قزوین و گیلان است.
۶۳) بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۵٫
۶۴) تَتریة، یک از قرقههای زیدیّه، از پیروان کثیر النوی هستند. آنان، عقاید مشابهی با سلیمانیّه، یکی دیگر از فرقههای زیدیّه دارند. در اسلام و کفر عثمان توقف و تردید دارند. در مسائل اعتقادی، مشرب اعتزال و در فروع فقهی، بیشتر پیرو ابوحنیفه هستند. گروهی از آنان نیز پیرو شافعی یا مذهب شیعه هستند. بهجة الامال، ج ۱٫ ص ۹۵، ملل و نحل، ج ۱، ص ۱۶۱٫
۶۵) دلائل الأمامه، ص ۲۴۱؛ معجم الأحادیث، ج ۳، ص ۳۰۶ – ۳۰۷٫
۶۶) الأشحط: الکثره والاشاع فی الشییء.
۶۷) مروج الذهب، ج ۲، ص ۴۱۸٫
۶۸) مرجئه، گروهی از فرقههای اسلامی هستند که معتقدند. معصیت کردن، ضرری به ایمان انسان نمیزند، و با کفر، طاعت خداوند سودی ندارد. به این گروه مرجئه میگویند، چون بر این باور هستند که خداوند عذاب دادن آنان را تأخیر انداخته است. مجمع البحری، ج ۱، ص ۱۷۷٫
۶۹) الغیبة نعمانی، ص ۲۸۳؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۷؛ معجم الاحادیث، ج ۳، ص ۳۰۵٫
۷۰) الغیبة نعمانی، ص ۲۹۷٫
۷۱) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۷۶٫
۷۲) تهذیب، ج ۶، ص ۱۷۲؛ وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۴۸۳؛ ماراذ الاخیار، ج ۹، ص ۴۵۵٫
۷۳) مناقب، این شهر آشوب، ج ۴، ص ۸۵؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۲۹۹٫
۷۴) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸؛ ارشاد، ص ۳۶۴؛ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۳، ص ۳۰۹٫
۷۵) کذا والظاهر زایدة الضمیرُ فیهما والا ((یأمرْ وینهیویُویّدُ ذالک الخبرُ الآتی.
۷۶) الغیبة نعمانی، ص ۲۳۹، ب ۱۳، ح ۳۲٫
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر